شب مهتاب و کوچه ی خلوت
شب مهتاب و کوچه ی خلوت
بوف کوری که میزنه فریاد
قلب من زیر اون چنار بلند
روبروی خیال تو وایساد
باز چشمای صاف و آبی تو
بازم اون خنده های کوتاهت
باد میزد کنار موهاتو
از روی قرص صورت ماهت
هرشب اینجام و هرشب اینجایی
با لباسای آخرین دیدار
چند نفر گوش وایسادن انگار
توی اون خونه،پشت اون دیوار
هیچ حرفی نمی زنی با من
فقط از این خوشم که میخندی
وقت قرصام که میرسه هرشب
چشمای بازمو تو می بندی
بوف کوری که میزنه فریاد
قلب من زیر اون چنار بلند
روبروی خیال تو وایساد
باز چشمای صاف و آبی تو
بازم اون خنده های کوتاهت
باد میزد کنار موهاتو
از روی قرص صورت ماهت
هرشب اینجام و هرشب اینجایی
با لباسای آخرین دیدار
چند نفر گوش وایسادن انگار
توی اون خونه،پشت اون دیوار
هیچ حرفی نمی زنی با من
فقط از این خوشم که میخندی
وقت قرصام که میرسه هرشب
چشمای بازمو تو می بندی
۶.۰k
۱۳ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.