دلم را سخت و به تکرار شکسته ای با این حال نشستم و با ...

دلم را سخت و به تکرار شکسته ای. با این حال نشستم و با قلبی رنجیده و روحی آزرده برای آرامشت دعا کردم.
امروز به این نتیجه رسیدم که سختی‌های زندگی‌ را به فالِ نیک‌ بگیرم. که درد‌هایم را گرامی‌ بشمارم، به خصوص آنهایی که تو بر روحِ شکننده و روانِ بی‌ پروایم به جای گذاشتی‌ . که اشتباهاتم را، حتا تلخ ترینشان را دوست داشته باشم و عواقب‌شان را با جان و دل بپذیرم. عشق ورزیدن به عاقبتی اندوه‌بار و گزنده ... میفهمی؟
به نقطه ی والایی از رهایی رسیده‌ام که تنهایی حتا از نوع بغض آلودش دیگر عذاب آور نیست. فهمیدم برای رسیدن به خود، باید از خودم و از آنچه بر قلب و روحم سایه افکنده عبور کنم. فهمیدم باید از تو عبور کنم. فهمیدم باید ببخشم. باید تو را ببخشم، نه‌ به خاطر آنچه بودی، به خاطر آنچه که کردی و باید خودم را ببخشم نه‌ به خاطر آنچه کردم، بلکه به خاطر آنچنانی که با تو بودم.

دستهایم را بالا بردم و از اعماق قلبم آنچنان صادقانه برایت دعا کردم که اگر خدا تنها شاهدمان نبود، شاید خودش را برای افرینشِ فاجعه‌ای به نامِ من تا ابدیّت سرزنش می‌‌کرد. برایت آرامش آرزو کردم، چراکه گذر از تو، گذر از آن شب‌های جهنمی، گذر از لحظه‌های شک و تردید و دودلی، گذر از رابطه‌ای بی‌ هویت، گذر از سکوت، مرا به آرامش و به زندگی‌ دوباره رساند.

در سینه‌ام صدای باران پیچیده است ... میفهمی؟
دیدگاه ها (۱)

هر باربه تو فکر می کنم دریاهای جهان را آرام می بینم، رودخان...

من جایِ تو چای می نوشمجایِ تو خسته می شومجایِ تو بغض می کنمج...

دلم بی بهانه میگیرد؛ حوالی این روزهایی که از کودکی قرار بیقر...

شاید اگر به عقب بر می گشتم طور دیگری زندگی می کردم. طور دیگر...

#رویای #جوانی #پارت_۱۱اون واقعا خیلی ساکت بود و همچنین خیلی ...

_________________آهنگ درمانیپارت²⁴دکتر : گفتم شاید آروم باشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط