من جای تو چای می نوشم

من جایِ تو چای می نوشم
جایِ تو خسته می شوم
جایِ تو بغض می کنم
جایِ تو می خندم
من جایِ تو به انتظار می نشینم
برایِ کوچه هایِ بی خوابِ این شهر لالایی می خوانم
من جایِ تو با خودم حرف می زنم
قربان صدقه اش می روم
حرف هایش را گوش می دهم
اشک هایش را پاک می کنم
و هرروز به جایِ تو از خودم می خواهم
برایم لباس هایِ نو بپوشد
دستم را بگیرد
تکیه گاهم شود
تو نیستی و من هرروز
تو را زندگی می کنم
تو را می بوسم
تو را می بینم
من هرروز
خودم را
به جایِ تو دوست می دارم
و این ها یعنی
من هرروز تو را در دلم
زنده نگه می دارم
دیدگاه ها (۱)

کاش؛سرم را می گذاشتم روی پایت بانو!برایم لالایی میخواندی.عجی...

خدایا بیا دوباره شروع کنیمبیا واژه ها را دوباره بنویسیم بیا ...

هر باربه تو فکر می کنم دریاهای جهان را آرام می بینم، رودخان...

دلم را سخت و به تکرار شکسته ای. با این حال نشستم و با قلبی ر...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط