سناریو بی تی اس

سناریو بی تی اس

وقتی عضو هشتمی اول از تو بدش می اومد ولی الان عاشقت شده ولی تو به خاطر رفتارشون با تو باهاشون سردی

شوگا:(شوگا خوابیده بود و ا.ت اومده بود شوگا رو بیدار کنه)
ا.ت:آقای مین بلند شید صبح شده(سرد)
شوگا:..‌‌..
ا.ت:آقای مین با شمام
(ا.ت میره نزدیک تخت تا شوگا رو بیدار کنه که یهو شوگا ا.ت رو میکشه بغل خودش)
ا.ت:شوگا چیکار میکنی ولم کن
شوگا:اِ بگیر یکم بغلم بخواب دیگه
ا.ت:چرا باید این کار رو بکنم هم من از تو بدم میاد هم تو از من
شوگا:(یکم دستاشو شل کرد)کی(چه کسی) این رو گفته؟
ا.ت:چه میدونم فکر کنم با رفتارات به من فهمونده باشی که از من متنفری
شوگا:گذشته ها گذشته من الان عاشقت شدم
ا.ت:آره کسی که از من متنفر بود عاشقم بشه.
)ا.ت خواست بره که شوگا انداختش رو تخت و روش خ.یمه زد و نزدیک گوشش شد)
شوگا:اگه می خوای بهت ثابت کنم فقط کافیه بگی تا ادامه بدم.
(ا.ت مثل گوجه قرمز میشود)
ا.ت:نه نمی خواد فهمیدم
(ا.ت شوگا رو از رو خودش کنار میزنه و جلوی در اتاق وایمیسته)
ا.ت:حالا بیا صبحونه بخوریم اوپا.(با لحن کیوت)
شوگا:آفرین خوشم اومد الان میام.صبر کن با هم بریم
(و با هم رفتن بیرون و اعضا فهمیدن ا.ت و شوگا عاشق هم شدن)


لایک و حمایت یادتون نره خوشگلا❤🥺