زندگی رویایی
part5
فردا
داشتم صبحونه میخوردم که یهو رفتم تو فکر
کوک: ات ات ات(با نگرانی)
ات یهو از شک در اومد و گفت
ات: هیچی فقط یکم تو فکر بودم
کوک: عاحا😐
بعد چن دقیقه
ات: کوک یچیز بگم
کوک: بگو میشنوم
ات: راستش نمیدونم کارم درست بوده یا نه
کوک: خب چیه
ات: من تست آیدلی دادم و هنوز جوابش نیومده
کوک: مگه نمیدونی آیدل شدن کار راحتی نیس(داد و اعصبانی)
ات: خب هنوز که جوابش نیومده معلوم نیس قبول بشم یا نه
کوک سر میز بلند شد و رفت شرکت
ات خیلی ناراحت شده بود و خیلی دل نازک بود رفت داخل اتاقش درو قفل کرد و تا وقتی که کوک برگرده خونه داشت گریه میکرد
(اتاق ات و کوک مشترکه)
کوک از شرکت اومد و میخواس در اتاقو بزنه که یهو صدای گریه های ات شنید با خودش گفت: الان جواب تستش مثبته یا منفی اصلا جوابش اومده؟؟!!
کوک درو زد و با صدای در ات گریش بند اومد
ات: کیه
کوک: منم
چقد رود اومد خونه
بعدش ات درو برا کوک باز کرد دید صورتش پر از اشکه و قرمزه
کوک: چرا گریه کردی؟
ات: هیچی
کوک: آدم بی دلیل نمیتونه این همه گریه کنه
ات: حتما دلیلی داره که نمیخوام بفهمی
یهو گوشی ات زنگ خورد
ات چون گریه کرده بود صداش می لرزید برای همین کوک گوشیو جواب داد
کوک: الو سلام
خانمه: سلام خانم ات نیستن؟!
کوک: خانم ات رفته حموم
خانمه: اها جواب تست ات اومده لطفا بیاید تحویل بگیرید
کوک: باشه
بعد تماس قطع شد
کوک روی گونه ی ات یه بوسی گذاشت و ات صورتشو شست و لباساشو عوض کرد و کوک هم لباساشو عوض کرد و باهم رفتن به مکان مورد نظر
رسیدن
کوک و ات: سلام
خانمه: سلام شما خانم ات هستید؟
ات: بله خودمم برای جواب تست آیدلیم اومدم
خانمه: اها بفرمایید اینم برگه جوابتون
بعدش کوک و ات رفتن بیرون داخل ماشین بودن که داشتن دور میزدن
کوک: ات نمیخوای برگرو باز کنی؟
ات: اصلا برام مهم نیس
کوک: برگرو بده من
ات: نمیدم
کوک: گفتم بده
ات برگرو داد به کوک
کوک برگرو برداشت و نگاه جوابش داد
کوک: جوابش.........
ساری بابت کم بودن💜
فردا
داشتم صبحونه میخوردم که یهو رفتم تو فکر
کوک: ات ات ات(با نگرانی)
ات یهو از شک در اومد و گفت
ات: هیچی فقط یکم تو فکر بودم
کوک: عاحا😐
بعد چن دقیقه
ات: کوک یچیز بگم
کوک: بگو میشنوم
ات: راستش نمیدونم کارم درست بوده یا نه
کوک: خب چیه
ات: من تست آیدلی دادم و هنوز جوابش نیومده
کوک: مگه نمیدونی آیدل شدن کار راحتی نیس(داد و اعصبانی)
ات: خب هنوز که جوابش نیومده معلوم نیس قبول بشم یا نه
کوک سر میز بلند شد و رفت شرکت
ات خیلی ناراحت شده بود و خیلی دل نازک بود رفت داخل اتاقش درو قفل کرد و تا وقتی که کوک برگرده خونه داشت گریه میکرد
(اتاق ات و کوک مشترکه)
کوک از شرکت اومد و میخواس در اتاقو بزنه که یهو صدای گریه های ات شنید با خودش گفت: الان جواب تستش مثبته یا منفی اصلا جوابش اومده؟؟!!
کوک درو زد و با صدای در ات گریش بند اومد
ات: کیه
کوک: منم
چقد رود اومد خونه
بعدش ات درو برا کوک باز کرد دید صورتش پر از اشکه و قرمزه
کوک: چرا گریه کردی؟
ات: هیچی
کوک: آدم بی دلیل نمیتونه این همه گریه کنه
ات: حتما دلیلی داره که نمیخوام بفهمی
یهو گوشی ات زنگ خورد
ات چون گریه کرده بود صداش می لرزید برای همین کوک گوشیو جواب داد
کوک: الو سلام
خانمه: سلام خانم ات نیستن؟!
کوک: خانم ات رفته حموم
خانمه: اها جواب تست ات اومده لطفا بیاید تحویل بگیرید
کوک: باشه
بعد تماس قطع شد
کوک روی گونه ی ات یه بوسی گذاشت و ات صورتشو شست و لباساشو عوض کرد و کوک هم لباساشو عوض کرد و باهم رفتن به مکان مورد نظر
رسیدن
کوک و ات: سلام
خانمه: سلام شما خانم ات هستید؟
ات: بله خودمم برای جواب تست آیدلیم اومدم
خانمه: اها بفرمایید اینم برگه جوابتون
بعدش کوک و ات رفتن بیرون داخل ماشین بودن که داشتن دور میزدن
کوک: ات نمیخوای برگرو باز کنی؟
ات: اصلا برام مهم نیس
کوک: برگرو بده من
ات: نمیدم
کوک: گفتم بده
ات برگرو داد به کوک
کوک برگرو برداشت و نگاه جوابش داد
کوک: جوابش.........
ساری بابت کم بودن💜
۵.۱k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.