سناریو استری کیدز
وقتی جلوی جمع میبوسنت ...
چان : تو وسط مهمونی خانوادگی ایستاده بودی، همه داشتن حرف میزدن و میخندیدن، و تو سعی میکردی خیلی جلب توجه نکنی.. چان یهو اومد کنار تو، با لبخند شیطنتآمیزش گفت:
– خب، اینجا خیلی شلوغه… پس یه راه کوتاه پیدا کردم!
و قبل از اینکه بفهمی، لبش روی لبات بود.
تو اولش یه کم جا خوردی، بعد خندیدی و با دستت نوازشش کردی:
+چانی! جلوی خانوادمون؟
– مشکلی نیست، همه بفهمن تو مال منی!
لینو : توی جمع دوستات بودین و لینو سرشو آروم آورد کنار گوشت و بوسه ای زد
+لینویا! تو که اینجا نمیتونی…
– ولی چرا نمیتونم؟
– چون… چون همه دارن نگاه میکنن!
لینو فقط پوزخندی زد و گفت: _خب...تقصیر من نیست که انقدر هاتی خانم لی ...
هان : با آهنگ ملایم مهمونی، شروع کردین به رقصیدن.
دستاش دور کمرت بود و یه بوسه کوتاه روی لبت زد.
تو پوزخندی زدی:
+هانی.. همه نگاه میکنن!
– تقصیر خودته، تو اینقدر نزدیکم شدی!
و بعد دوباره لبهاشون نزدیک شد و هر دو از خجالت یه کم سرخ شدین، ولی خندههاتون بلندتر از خجالتتون بود.
چانگبین : تولد دوستت بود و بعد از دادن کادو برگشتی پیشش. همه دست میزدن و ذوق میکردن، یهو چانگبین سرشو آورد نزدیگ لبت و بوسه ای کوتاه زد .. بعدشم با یک لبخند همیشگی نگات کرد ولی ... طبق معمول تو خجالت کشیدی ...
– ما که دو ساله با همیم، خجالت نکش..
+میدونم… ولی…
– مهم نیست چی بگن، مهم اینه همه بدونن تو برای منی..
ادامه ...
M☆Q
#لینو #هان #جنی #سونگمین #سناریو #چان #هیونجین #چانگبین #فیلیکس #ای.ان #استری_کیدز
چان : تو وسط مهمونی خانوادگی ایستاده بودی، همه داشتن حرف میزدن و میخندیدن، و تو سعی میکردی خیلی جلب توجه نکنی.. چان یهو اومد کنار تو، با لبخند شیطنتآمیزش گفت:
– خب، اینجا خیلی شلوغه… پس یه راه کوتاه پیدا کردم!
و قبل از اینکه بفهمی، لبش روی لبات بود.
تو اولش یه کم جا خوردی، بعد خندیدی و با دستت نوازشش کردی:
+چانی! جلوی خانوادمون؟
– مشکلی نیست، همه بفهمن تو مال منی!
لینو : توی جمع دوستات بودین و لینو سرشو آروم آورد کنار گوشت و بوسه ای زد
+لینویا! تو که اینجا نمیتونی…
– ولی چرا نمیتونم؟
– چون… چون همه دارن نگاه میکنن!
لینو فقط پوزخندی زد و گفت: _خب...تقصیر من نیست که انقدر هاتی خانم لی ...
هان : با آهنگ ملایم مهمونی، شروع کردین به رقصیدن.
دستاش دور کمرت بود و یه بوسه کوتاه روی لبت زد.
تو پوزخندی زدی:
+هانی.. همه نگاه میکنن!
– تقصیر خودته، تو اینقدر نزدیکم شدی!
و بعد دوباره لبهاشون نزدیک شد و هر دو از خجالت یه کم سرخ شدین، ولی خندههاتون بلندتر از خجالتتون بود.
چانگبین : تولد دوستت بود و بعد از دادن کادو برگشتی پیشش. همه دست میزدن و ذوق میکردن، یهو چانگبین سرشو آورد نزدیگ لبت و بوسه ای کوتاه زد .. بعدشم با یک لبخند همیشگی نگات کرد ولی ... طبق معمول تو خجالت کشیدی ...
– ما که دو ساله با همیم، خجالت نکش..
+میدونم… ولی…
– مهم نیست چی بگن، مهم اینه همه بدونن تو برای منی..
ادامه ...
M☆Q
#لینو #هان #جنی #سونگمین #سناریو #چان #هیونجین #چانگبین #فیلیکس #ای.ان #استری_کیدز
- ۱.۶k
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط