بهشت من
بهشت من
پارت شانزدهم
دامون:میخواستم بگم که امممم هیچی ولش کن
الیا:خب بگو دیگه
دامون:بعدا بهت میگم
الیا:باشه هروقت خواستی بگو
دامون:عزیزم من باید برم بای
الیا:بای
رفتم پیش مامان
الیا:مامان میشه دریا هم بگم بیاد
مامان:باشه ولی جلوی چشم نباشه
الیا:مرسییییی
ساعت 6 بود یک ساعت دیگه ایسا میومد دو ساعت دیگه هم دامون
خیلی خوشحال بودم
مامان:الیا الیا دوساعت دارم صددات میکنم کجایی
الیا:مامان خیلی خوشحالم هم ایسا میاد هم دامون
مامان:شاید ندیمت به اون یارو
الیا:مامان یارو کی اسمش دامونه
مامان:چه اسم مسخره ای
الیا:مامان من اصلا باهات صحبت نمیکنم
مامان:دختره پرو
باهم زدیم زیر خنده که یه صدای اشنا امد
ناشناس:نامردا بدون من میخندین
رو برگردوندم دیدم ایساعه جیغ بلندی کشیدم و پریدم بغلش
ایسا:وای بچه چقدر خفه شو
الیا:من دیگه بچه نیستم
ایسا:وایسا ببینم تو مگه راهنمایی نیستی
مامان:الیا الان بزرگ شده و دانشگاه میره
ایسا:وای مامان بیا بغلم ایگ و ولش کن
مامان و ایسا هم دیگه رو بغل کردن
زنگ خونه خورد بابا بود رفتم درو باز کردم
بدون اینکه ببینم صورتشو پریدم بغلش
الیا:بابا چرا ونقدر دیر امدی
ناشناس:بابا؟
چرا صداش شبیه بابام نیست نکنه بابام نیست از بغلش امدم بیرون
با چیزی که دیدم خشکم زد
پارت شانزدهم
دامون:میخواستم بگم که امممم هیچی ولش کن
الیا:خب بگو دیگه
دامون:بعدا بهت میگم
الیا:باشه هروقت خواستی بگو
دامون:عزیزم من باید برم بای
الیا:بای
رفتم پیش مامان
الیا:مامان میشه دریا هم بگم بیاد
مامان:باشه ولی جلوی چشم نباشه
الیا:مرسییییی
ساعت 6 بود یک ساعت دیگه ایسا میومد دو ساعت دیگه هم دامون
خیلی خوشحال بودم
مامان:الیا الیا دوساعت دارم صددات میکنم کجایی
الیا:مامان خیلی خوشحالم هم ایسا میاد هم دامون
مامان:شاید ندیمت به اون یارو
الیا:مامان یارو کی اسمش دامونه
مامان:چه اسم مسخره ای
الیا:مامان من اصلا باهات صحبت نمیکنم
مامان:دختره پرو
باهم زدیم زیر خنده که یه صدای اشنا امد
ناشناس:نامردا بدون من میخندین
رو برگردوندم دیدم ایساعه جیغ بلندی کشیدم و پریدم بغلش
ایسا:وای بچه چقدر خفه شو
الیا:من دیگه بچه نیستم
ایسا:وایسا ببینم تو مگه راهنمایی نیستی
مامان:الیا الان بزرگ شده و دانشگاه میره
ایسا:وای مامان بیا بغلم ایگ و ولش کن
مامان و ایسا هم دیگه رو بغل کردن
زنگ خونه خورد بابا بود رفتم درو باز کردم
بدون اینکه ببینم صورتشو پریدم بغلش
الیا:بابا چرا ونقدر دیر امدی
ناشناس:بابا؟
چرا صداش شبیه بابام نیست نکنه بابام نیست از بغلش امدم بیرون
با چیزی که دیدم خشکم زد
۴.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.