کیانا 𝖎𝖓 𝖙𝖍𝖊 توکیو ریونجرز
part five
:؟:تاکه میچی درو باز کن!
+ای وایی این که مایکی و دراکنن!! *اروم*
+ا.. الان میام!
از تراس بیرون اومدم و در خونه رو باز کردم از پله ها با استرسی که انگار قلبم میخواست از سینم کنده بشه بیاد تو حلقم رفتم پایین در اپارتمان کوچیکو باز کردم
+ما... مایکی-کو.ن( میدونید دیه کو.ن اونجا پسونده🗿👍)این.. اینجا چیکار میکنید؟!
مایکی:ها؟! هیچی فقط اومدم بهت سر بزنم*خودمو دعوت کردم خونه تاکه میچیچی*
دراکن:دعوتمون نمیکنی؟؟
وایی خب الان بیاد من قضیه کیانا رو چی بگم؟! دیگه ولش کن دیگه اومد دیگه
از پله ها بالا میرفتیم و هر لحظه بیشتر دلم شور میزد خدا رحمم کنه رسیدیم دم در خونه ام و با دست لرزونم در رو باز کردم و خیلی اروم کنار دادم که صدای کم جیر جیبش رو شنیدم، هنوز کیانا تو حمومه صدای دوش میاد!
مایکی:مهمون داری؟!
دراکن:*جدی و خونسرد*
+ه.. ها اره اره یعنی... خب مهمون که.. اره مهمون دارم
مایکی:تاکه میچیچی تو خیلی مشکوک میزنی *تا ناموس صورتمو کردم تو حلق تاکه*
+*چند قدمی عقب رفتم*ن.. نه بابا بیا تو بیا
دراکن:مایکی الکی شک نکن...
با مایکی-کو.ن و دراکن-کو.ن رفتیم داخل و در رو پشت سرم بستم و نشستم روی زمین و مایکی خودشو روی تختم انداخت و دراکن هم نشست روی لبه تخت
مایکی:خوبه امروز مدرسه تعطیل بود
دراکن:نه اینکه تو خیلی هم درس میخونی *جدی*
+اره... م.. منم حالشو نداشتم م.. مخصوصا زنگ ریاضی
مایکی:اره...
که یهویی
ویو کیانا
از حموم اومدم بیرون و فقط یه حوله دور کمرم بود و دور سینم چون حوله درست حسابی نیافتم، در رو یکم نیمه باز گذاشته بودم و اومده بودم بیرون ولی تو دنیایی خودم بودم اصلا حواسم نبود
-اره داشتم میگفتم من فک میکردم کیم کارداشیان یه مرد کو.ن گندس که مکانیک کار میکنه سر ساختمونه که 59 سالشه بعد فهمیدم یه زن خارجیه که کو.ن گنده ای داره میدونی ک.صخول دیوونم دیگه راستی ت... *درحالی که از کیفم لباس در میاوردم حرف میزدم که برگشتم و دیدم که یه نفر شد سه نفر*
مایکی:ها؟! *قیافه خونسرد ولی هنگ*تو کی هستی؟!
تاکه:ک.. کیاناااااا چرا حوله نداری؟! پ.. ع.. عجب سیکس پکایییی چی... نه
اویی! کجا؟! ادامه داره هنو...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.