دو پارتی ( تولدت مبارک )²
دوپارتی نامجون ( تولدت مبارک )
پارت دوم
دختر با شنیدن اسمش که از روی تعجب به زبون آورده شده بود، ریز خندید و با دو خودش رو به نامجون رسوند و دستاشو دور کمر نامجون حلقه کرد.
ات :دلم برات خیلی تنگ شده بود نامجون
نامجون با حس آغوش گرم ات بالاخره باورش شد که دلیل زندگیش رو کنار خودش داره.
متقابلا به اغوشش فشرد و عطر موهای دختر رو بویید و بوسه ای از روی دلتنگی به موهاش نشوند.
اونقدر دلتنگش بود که دوست داشت زمان می ایستاد اون تا همیشه عشقش رو به اغوشش میکشید.
نامجون : قشنگ ترینم دل تنگت بودم
نامجون دستش رو به چونه دختر رسوند و سر دختر رو بلند کرد و به چشمای زیباش خیره شد.
نامجون : تو چطور...
ات حرف نامجون قطع کرد:
ات : مهم نیست چطوری اومدم، اونقدر دلتنگت بودم که نمیتونستم روز تولدت تنهات بذارم
نامجون دیگه چیزی نگفت بوسه نرمی به پیشونی ات نشوند.
ات، گل رز توی دستش رو بالا اورد و با شیطنت لب زد:
ات :صاحبش نمیخواد گلش رو از من بگیره؟
نامجون خندید و در حالی که گل رو از دست دختر میگرفت لب زد:
همین که تو رو میبینم، همین که کنارمی، این قشنگ ترین هدیه است
ات لبخند عمیقی زد و روی پنجه پاهاش ایستاد و لباشو درست روی چاله گونه نامجون گذاشت و بوسه محکمی ازش گرفت.
نامجون که دلش برای بوسه های ات تنگ شده بود قبل از اینکه ات ازش فاصله بگیره کمرش رو محکم گرفت و بلندش کرد.
ات بدون توجه به اطراف، دستاشو دور گردن نامجون حلقه کرد و برای حفظ تعادل پاهاش رو خم کرد و به سمت پهلو های نامجون جمع کرد.
ات برای چند لحظه به چهره نامجون خیره شد و نامجون بی هوا لباشو رو روی لبای عشقش گذاشت و مشغول بوسیدن شد.
لباشو آروم روی لبای عشقش حرکت میداد و بوسه های ریز و درشتی نقش لبای ات میکرد و بوسه هایی از جنس دلتنگی و عشق.
لباشو طوری میبوسید که دلتنگی یه سالشون رو بر طرف کنه...
اینم یه دو پارتی به مناسب تولد نامجون بهترین لیدر دنیا ♥️
نويسنده آریان 🔗
پارت دوم
دختر با شنیدن اسمش که از روی تعجب به زبون آورده شده بود، ریز خندید و با دو خودش رو به نامجون رسوند و دستاشو دور کمر نامجون حلقه کرد.
ات :دلم برات خیلی تنگ شده بود نامجون
نامجون با حس آغوش گرم ات بالاخره باورش شد که دلیل زندگیش رو کنار خودش داره.
متقابلا به اغوشش فشرد و عطر موهای دختر رو بویید و بوسه ای از روی دلتنگی به موهاش نشوند.
اونقدر دلتنگش بود که دوست داشت زمان می ایستاد اون تا همیشه عشقش رو به اغوشش میکشید.
نامجون : قشنگ ترینم دل تنگت بودم
نامجون دستش رو به چونه دختر رسوند و سر دختر رو بلند کرد و به چشمای زیباش خیره شد.
نامجون : تو چطور...
ات حرف نامجون قطع کرد:
ات : مهم نیست چطوری اومدم، اونقدر دلتنگت بودم که نمیتونستم روز تولدت تنهات بذارم
نامجون دیگه چیزی نگفت بوسه نرمی به پیشونی ات نشوند.
ات، گل رز توی دستش رو بالا اورد و با شیطنت لب زد:
ات :صاحبش نمیخواد گلش رو از من بگیره؟
نامجون خندید و در حالی که گل رو از دست دختر میگرفت لب زد:
همین که تو رو میبینم، همین که کنارمی، این قشنگ ترین هدیه است
ات لبخند عمیقی زد و روی پنجه پاهاش ایستاد و لباشو درست روی چاله گونه نامجون گذاشت و بوسه محکمی ازش گرفت.
نامجون که دلش برای بوسه های ات تنگ شده بود قبل از اینکه ات ازش فاصله بگیره کمرش رو محکم گرفت و بلندش کرد.
ات بدون توجه به اطراف، دستاشو دور گردن نامجون حلقه کرد و برای حفظ تعادل پاهاش رو خم کرد و به سمت پهلو های نامجون جمع کرد.
ات برای چند لحظه به چهره نامجون خیره شد و نامجون بی هوا لباشو رو روی لبای عشقش گذاشت و مشغول بوسیدن شد.
لباشو آروم روی لبای عشقش حرکت میداد و بوسه های ریز و درشتی نقش لبای ات میکرد و بوسه هایی از جنس دلتنگی و عشق.
لباشو طوری میبوسید که دلتنگی یه سالشون رو بر طرف کنه...
اینم یه دو پارتی به مناسب تولد نامجون بهترین لیدر دنیا ♥️
نويسنده آریان 🔗
۸۵.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.