چند پارتی ( نمیتونم )¹
سه پارتی پارتی جیمین
پارت اول
در حالی که گلبرگ های گل شمعدونی رو با سر انگشتش نوازش میکرد با لبای لرزون و صدای گرفته گفت:
ات : کاش میتونستم دوباره راه برم، کاش میتونستم بازم روی پنجه پاهام وایسمو دستامو دور گردنش حلقه کنم و لبامو روی لباش بذارم. این خواسته زیادیه؟ کاش میتونستم دستای گرمش رو بگیرم و زیر بارون باهاش قدم بزنم، این خواسته اونقدرا هم بزرگ نیست!
....دو ماه از تصادفی که زندگیشون رو زیرو رو کرده بود میگذشت و بعد اون تصادف ا/ت نمیتونست راه بره
با بغض به همسرش خیره شده بود. و به حرف های همسرش که پر از درد و غم بود گوش میکرد.
قلبش با دیدن عزیز ترین کسش که با غم روی ویلچر نشسته بود و با گل های شمعدونی صحبت میکرد، تیکه تیکه میشد.
اون آرزوهاش رو دونه به دونه به زبون می آورد و جیمین با بغضی که گلوشو چنگ میزد به تماشا میکرد
با دستش اشکاش رو پاک کرد و ا/ت رو متوجه حضورش کرد.
جیمین : فرشته ی من چرا اینجا تنها نشستی ؟
دختر خیلی سریع اشک روی گونه اش رو پاک کرد و به سمت جیمین برگشت و لبخند فیکی تحویلش داد.
ات : هیچی فقط داشتم با گلا درد و دل میکردم.
.......
پارت اول
در حالی که گلبرگ های گل شمعدونی رو با سر انگشتش نوازش میکرد با لبای لرزون و صدای گرفته گفت:
ات : کاش میتونستم دوباره راه برم، کاش میتونستم بازم روی پنجه پاهام وایسمو دستامو دور گردنش حلقه کنم و لبامو روی لباش بذارم. این خواسته زیادیه؟ کاش میتونستم دستای گرمش رو بگیرم و زیر بارون باهاش قدم بزنم، این خواسته اونقدرا هم بزرگ نیست!
....دو ماه از تصادفی که زندگیشون رو زیرو رو کرده بود میگذشت و بعد اون تصادف ا/ت نمیتونست راه بره
با بغض به همسرش خیره شده بود. و به حرف های همسرش که پر از درد و غم بود گوش میکرد.
قلبش با دیدن عزیز ترین کسش که با غم روی ویلچر نشسته بود و با گل های شمعدونی صحبت میکرد، تیکه تیکه میشد.
اون آرزوهاش رو دونه به دونه به زبون می آورد و جیمین با بغضی که گلوشو چنگ میزد به تماشا میکرد
با دستش اشکاش رو پاک کرد و ا/ت رو متوجه حضورش کرد.
جیمین : فرشته ی من چرا اینجا تنها نشستی ؟
دختر خیلی سریع اشک روی گونه اش رو پاک کرد و به سمت جیمین برگشت و لبخند فیکی تحویلش داد.
ات : هیچی فقط داشتم با گلا درد و دل میکردم.
.......
۸۶.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.