هاناکی

«هاناکی»
«پارت۹»



«هاناکی»
«پارت۹»



پ/ا خیلی یهویی وارد اتاق شد
پ/ا: مثل اینکه خیلی داره بهتون خوش می‌گذره
ا/ت: پدر....
پ/ا: تاریخ عروسی با تهیونگ سه روز دیگه است این عروسی خیلی خصوصی انجام می‌شه
ا/ت: پدر من یه درخواست دارم
پ/ا: چیه؟
ا/ت: بزارید هه جین همراه من بیاد
پ/ا: اگه این خواسته توئه باشه حتما
ا/ت: ممنونم
پ/ا: خودتو برای عروسی آماده کن لباس عروس رو برات میارن بپوشش ببین چه جوریه
ا/ت: باشه
هه جین: خانم این همه خدمه اینجا هست
ا/ت با لحن بغض آلود گفت
ا/ت: اگه اینجا احساس بهتری داری من مخالفتی نمی‌کنم اما بدون تو اولین کسی هستی که من احساس خوبی بهش داشتم و تونستم باهات راحت حرف بزنم
هه جین: نه خانم منظورم این نبود که نمیام
ا/ت: من فقط نمی‌خوام کسی رو مجبور به انجام کاری کنم
هه جین: خودتونو ناراحت نکنید من دوست دارم بیام
ا/ت: این خیلی خوبه
««««««««««««««««««««««««(عمارت تهیونگ)
پ/ت: به تهیونگ بگید بیاد اتاقم
.....: بله
.....: قربان پدرتون می‌خوان ببینتتون
تهیونگ: باشه الان میام
تهیونگ به اتاق پدرش رفت
تهیونگ: با من کاری داشتید
پ/ت: تاریخ عروسی سه روز دیگه است آماده باش
تهیونگ: اما.....
پدر تهیونگ با داد گفت
پ/ت: خفه شو تهیونگ همینی که گفتم
تهیونگ: باشه پدر
پ/ت: می‌تونی بری
«««««««««««( روز عروسی)
دیدگاه ها (۰)

بچه ها من از حدود ۵ تا ۷ پارت دیگه شروع میکنم به گذاشتن پارت...

«هاناکی»«پارت۱۰»«««««««««««««««(روز عروسی)هه جین: خانوم........

«هاناکی»«پارت۸»سونگ بین می‌خواست حرکت کنه که ا/ت از اونجا دو...

«هاناکی»پارت۷»ا/ت: اما پدر اسلحه دیگه زیادیهپ/ا: تو با این ر...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط