نگا اول🎧✨
نگا اول🎧✨
پارت¹⁴
دیانا؛: امم هیچی هییچچ
بابای دیانا: مگه میشه
دیانا: امم ام عار
(خیلی ترسیدم ک بفهمه داشتم میمردم)
بابای دیانا: گمشو اتاقت
دیانا: بدو بدو رفتم
(اخیشش) الان من با این گردن چکار کنم ای خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دو روز بعدــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــ صبح ــــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: ی دفعه بلند شدم دیدم ساعت⁶هست خوابیدم
ی دفعه مامانم صدام زد
مامان دیانا: دیانا بلند شو برو دانشگاه بلند شوو
دیانا: باش حالا الان میرم
مامان دیانا: بلند شو
دیانا: مامانم رفت منم رفتم دستوصورتمو شستم رفتم ارایش کردم و ی لباس و شلوار پوشیدم رفتم پایین
دیانا: سلامم
بابا و مامان دیانا: سلام
دیانا: مامان دستت درد نکنه
مامان دیانا: چیزی نخوردی
دیانا: خوردم بعد مخام با نیکا هم خوراکی بخوریم
مامان دیانا: باش بدو ساعت⁸شد
دیانا: بای باییی
مامان وبابای: خداحافظ
دیانا: از خونه زدم بیرون رفتم تاکسی سوار شدم بعد رفتم دانشگاه
ی دفعه
پارت¹⁴
دیانا؛: امم هیچی هییچچ
بابای دیانا: مگه میشه
دیانا: امم ام عار
(خیلی ترسیدم ک بفهمه داشتم میمردم)
بابای دیانا: گمشو اتاقت
دیانا: بدو بدو رفتم
(اخیشش) الان من با این گردن چکار کنم ای خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دو روز بعدــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــ صبح ــــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: ی دفعه بلند شدم دیدم ساعت⁶هست خوابیدم
ی دفعه مامانم صدام زد
مامان دیانا: دیانا بلند شو برو دانشگاه بلند شوو
دیانا: باش حالا الان میرم
مامان دیانا: بلند شو
دیانا: مامانم رفت منم رفتم دستوصورتمو شستم رفتم ارایش کردم و ی لباس و شلوار پوشیدم رفتم پایین
دیانا: سلامم
بابا و مامان دیانا: سلام
دیانا: مامان دستت درد نکنه
مامان دیانا: چیزی نخوردی
دیانا: خوردم بعد مخام با نیکا هم خوراکی بخوریم
مامان دیانا: باش بدو ساعت⁸شد
دیانا: بای باییی
مامان وبابای: خداحافظ
دیانا: از خونه زدم بیرون رفتم تاکسی سوار شدم بعد رفتم دانشگاه
ی دفعه
۵.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.