نگاه اول💖🌔
نگاه اول💖🌔
پارت¹⁵
دیدم ی نفر از پشت منو بغل کرد ترسیدم مخواستم جیغ بزنم ارسلان بود
ارسلان: نزنن منم
دیانا: دیونه ای بخدا
ارسلان: بله دیونه شما
دیانا: خا حالا باو
ارسلان: تو هم دانشگاهت اینجاست
دیانا: عار مگه تموم نشده دانشگاهت
ارسلان: نه باو نرفتم تازه دارم میرم
دیانا: اها پس اوک منم تازه دارم میرم روز اولمه
ارسلان: اع خوبه من ⁸هفته ای هست میام
دیانا: اها خوبه
ارسلان: فعلا من برم کلاس فسقلی
دیانا: خودتی بروو
ــــــــــــــــــــــــــ³دقیقه دیگه ـــــــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: استادم امد
استاد: سلام
دیانا: امم سلام
استاد: بیا اینجا کلاسته
دیانا: چش استاد
رفتم ط کلاس دیدم ارسلان هست یعنی با ارسلان ط ی کلاس افتادیم ط فکر بودم ی دفعه
استاد: خانومم خانومم با شمامم
دیانا: ببخشید بله
استاد: دشمنت ببخشه خودتون رو معرفی کرد بعد برو بشید
دیانا: من......
پارت¹⁵
دیدم ی نفر از پشت منو بغل کرد ترسیدم مخواستم جیغ بزنم ارسلان بود
ارسلان: نزنن منم
دیانا: دیونه ای بخدا
ارسلان: بله دیونه شما
دیانا: خا حالا باو
ارسلان: تو هم دانشگاهت اینجاست
دیانا: عار مگه تموم نشده دانشگاهت
ارسلان: نه باو نرفتم تازه دارم میرم
دیانا: اها پس اوک منم تازه دارم میرم روز اولمه
ارسلان: اع خوبه من ⁸هفته ای هست میام
دیانا: اها خوبه
ارسلان: فعلا من برم کلاس فسقلی
دیانا: خودتی بروو
ــــــــــــــــــــــــــ³دقیقه دیگه ـــــــــــــــــــــــــــــــ
دیانا: استادم امد
استاد: سلام
دیانا: امم سلام
استاد: بیا اینجا کلاسته
دیانا: چش استاد
رفتم ط کلاس دیدم ارسلان هست یعنی با ارسلان ط ی کلاس افتادیم ط فکر بودم ی دفعه
استاد: خانومم خانومم با شمامم
دیانا: ببخشید بله
استاد: دشمنت ببخشه خودتون رو معرفی کرد بعد برو بشید
دیانا: من......
۳.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.