هوس را دیدم راست راست برای خودش راه میرفت، همه با او آشنا بودند و دوستش داشتند ؛ عشق را هم دیدم مثل برگ گلی لطیف زیر پا همه از رویش رد میشدند تا خودشان را به هوس برسانند و به او سلام کنند! حماقت ادامه دارد و نگاه عاشقی در بغض.
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.