ملودیتلخ

ملودی_تلخ🍷
Part: 6
با دادش دیگه حرف نزدم
میترسیدم
چرا؟ چرا؟ عاشق همچنین مردی شده بودم؟

تند تند با قدم های بزرگ نزدیکم شد و چانو گرفت و بزو مجبورم کرد نگاهش کنم

_ببین توهنوز منو نشناختی وگرنه جرعت نمی کردی اینطوری صحبت کنی

به زور لب هامو باز بسته کردم و چند کلمه بی روح رو زمزمه کردم

+بـ.. ببــ ببخشید ممـ متاسفم دد دست خ خودمم نیست نـ نن نمی خواستم ب ب. ش شـ شما بی احترامی کنم

وقتی دید از قصد اینطوری صحبت نمی کنم انگار نرم تر شده بود

_خواستتو بگو
+ م من میخوام د دد دوستم رو اا ازاد کنـیید

_ازاد بشه بره کمک برات بیاره نه؟ حتی اگه کل پلیس های کشور اینجا جمع بشن کاری نمی تونن انجام بدن
+نن نه اونن دد دوتا خ خخ خواهر دد داره کک کسی نن نیست ا ازش ازشون مراقبت کنه

_ادرس خونشون رو بگو میگم بیارمشون اینجا

با پلک های سنگین
ترسی که توی وجودم بود ادرس رو گفتم
به همین اسونی خواهر هاشو قربانی کردم
اکه بلایی سرشون بیاره....

+لطفا بب با اونا کک کاری نن نداشته باش
_انقدر بی وجود نیستم که یه دختر کوچولو اسیب برسونم لباس رو میپوشی یا خودم تنت کنم؟


༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۲)

ساعت ۱۲ پارت میدم

ملودی_تلخ🍷Part: 6با دادش دیگه حرف نزدممیترسیدم چرا؟ چرا؟ عاش...

ملودی_تلخ🍷Part: 4+مــ مم من من نمی خوام لباسارو~ یعنی چی نمی...

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط