من از این همه نبودن تو

من از این همه نبودنِ تو،
از خیابان هایی که قدم هایمان را باهم نمیبینند،
از بن بست عاشقانه هایمان،
از قهوه های ترک کل کافه های دنیا،
از دوستت دارم شنیدن،
از مراقب خودت باش گفتن،
از دستی که اشک هایم را پاک میکند،
از آغوشی که برای آرام کردن کسی جز تو باز میکنم،
از همه کسانی که اسمشان شبیه توست،
از همه کسانی که تیله های قهوه ای تیره دارند،
از همه کسانی که عادت دارند
موقع حرف زدن زل بزنند توی چشم طرفشان،
از هوایِ آلوده ی این شهر لعنتی،
از این آسمانی که بالای سرم است،
از این زمینی که رویش زندگی میکنم،
از این سقفی که اسمش خانه است،
من از این دنیا بدونِ تو،
از این همه بی تو بودن
بدجور میترسم!!!
دیدگاه ها (۱)

کاشکی میشد خندید به بغض های بی بهانه ای که راه نفس روزها را ...

ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ... ﺩﻝِ ﺷﻮﺧﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ....! ﺑﺎ ﺗ...

امان از آن روزی که جانِ زندگی به لبش برسد، انگار که سوت پایا...

باید حسابی سرد و گرم زندگی در این دنیا را چشیده باشی تا بدان...

P5🍯سر خاک میلا//writer:صدای گریه های جیمین و لارا در دل غرش ...

﴿ برده ﴾۵۱ part | ▷ ●━━─── ♫ 𝒍𝒐𝒗𝒆 ◁ ❚❚ ▷ | صبح روز بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط