ناپدری۲
#ناپدری۲
#pt28
کوک با یه دستش سانارو بغل کرد به سمت تهیونگ و جیمین برگشت
_ازتون ممنونم بچه ها اگه شماها نبودید من نمیتونستم به چیزی که میخواستم برسم
~این چه حرفیه داداش وظیفمونو انجام دادیم
•درسته نیازی به تشکر نیست فقط دفع بعد ناخونا بچتو بگیر زخما رو دماغ و صورتمو ندیدی؟
_آره تو کردی
سانا انقدر مظلوم آروم بود با چشمای درشت و اکلیلیش به کوک نگاه کرد
_نه حتما تو یه کاری کردی
•مثل خودت مظلوم نماس
_آی بچم کجاش مظلوم نماست مگه نه
سانا واسع تایید خنده ذوقی کرد خندهاش دقیقا کپی سوفیا بود چال لوپشم بیشتر
+بریم خونه
_میریم خونه خودمون
+خونه خودمون؟
_بله
+ولی همه چیمون اونجاست
_تو چطور منو هنوز نشناختی دختر راه بیوفت
کوک دست سوفیا رو گرفت سوار ماشین شدن و راه افتادن سوفیا سانا رو پاش گذاشت سانا هم آروم و ساکت نشسته بود
+با یونگی چیکار کردی
_چرا میخوای بدونی؟
+فقط میخوام بدونم دیگه مشکلی صد راهمون نیست
_بنظرت چیکار کردم
+کشتیش؟
_نمرده بودم الان مرده با اون تیری که به قلبش خورد قطعا مرده
+برات دردسر نشه کوک
_هیچی نمیشه
+چجوری فهمیدی منو بردن
_محافظی که برات گذاشته بودم بهم گفت
تا خونه باهم حرف زدن این وسطم سانا کلی سر و صدا راه انداخته بود
اینم از چند پارت
#pt28
کوک با یه دستش سانارو بغل کرد به سمت تهیونگ و جیمین برگشت
_ازتون ممنونم بچه ها اگه شماها نبودید من نمیتونستم به چیزی که میخواستم برسم
~این چه حرفیه داداش وظیفمونو انجام دادیم
•درسته نیازی به تشکر نیست فقط دفع بعد ناخونا بچتو بگیر زخما رو دماغ و صورتمو ندیدی؟
_آره تو کردی
سانا انقدر مظلوم آروم بود با چشمای درشت و اکلیلیش به کوک نگاه کرد
_نه حتما تو یه کاری کردی
•مثل خودت مظلوم نماس
_آی بچم کجاش مظلوم نماست مگه نه
سانا واسع تایید خنده ذوقی کرد خندهاش دقیقا کپی سوفیا بود چال لوپشم بیشتر
+بریم خونه
_میریم خونه خودمون
+خونه خودمون؟
_بله
+ولی همه چیمون اونجاست
_تو چطور منو هنوز نشناختی دختر راه بیوفت
کوک دست سوفیا رو گرفت سوار ماشین شدن و راه افتادن سوفیا سانا رو پاش گذاشت سانا هم آروم و ساکت نشسته بود
+با یونگی چیکار کردی
_چرا میخوای بدونی؟
+فقط میخوام بدونم دیگه مشکلی صد راهمون نیست
_بنظرت چیکار کردم
+کشتیش؟
_نمرده بودم الان مرده با اون تیری که به قلبش خورد قطعا مرده
+برات دردسر نشه کوک
_هیچی نمیشه
+چجوری فهمیدی منو بردن
_محافظی که برات گذاشته بودم بهم گفت
تا خونه باهم حرف زدن این وسطم سانا کلی سر و صدا راه انداخته بود
اینم از چند پارت
۹.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.