پـارت ⑥②
پـارت ⑥②
بچه ها خندشون گرفته بود
من که کلی تعجب کرده بودم فکر نمیکردم انقدر نگران بشه..
پرهام:داداش بیاین دیگه
سپنتا که تازه به خودش اومده بود گفت:هااا ببخشید آخه دستاش خیلی یخ بود ترسیدم...
سلین:آها شما راست میگی بعله
سپنتا:خب معلومه که راست میگم.
بعدش اومدم اول من دستامو بزارم که فوری دستاشو گذاشت
اواااا این چش شده
سورن:داداش احیانا چیزی نخورده تو سرت
سپنتا:نه من سالمه سالمم
سامی:پس چرا تا ترنم اومد دستشو بزاره تو گذاشتی؟
سپنتا:خب بالاخره سورن نامحرمه بعد ترنم بخواد دستشو بزاره رو دست سورن خوب نی
بچه ها که متوجه سوتی سپنتا شدن زدن زیر خنده بعد مارال گفت:یعنی تو نامحرم نیستی؟
سپنتا:هااا خب واای نمیدونم اوف اصلا بیخی پرهام میخواستی چی بگی بگو دیگه
سامی:خوب بلدی بحث و عوض کنیا
پرهام:خب ما هممون قسم میخوریم که تا آخرش پشت هم هستیم و پشت هم و خالی نمیکنیم حتی توی بدترین شرایط قول؟
ما:قول.
مارال:خب بریم یکم کلکل کنیم تازه اون سه تا کله پوکم هستن(روزت،آنتونیو،رومئو)تازه دوستای رهامم هستن چه بشود
سلین:من واقعا نمیدونم کارولین رو چه حسابی با اینا دوست شده
-رو همون حسابی که ما با تو دوست شدیم😁
اومد بکنه دنبالم تا بزنتم که پاش به لباسش گیر کرد و اومد
بیفته که سورن گرفتش...
اوه اوه چه صحنه دیدنی شدا
مثل این فیلم خارجیا ...
سپنتا:اهم اهم
سلین:آه ببخشید پام به لباسم گیر کرد
سورن:حواستو از این به بعد جمع کن.
مارال:بدویین بریم البته حواستون باشه ولی با غرور و بیخیال
سامی:یعنی تو هم میخوای با غرور باشی اوه چه شود
مارال:نه که خیلی به تو میاد
-بچه ها بسه بریم
پارت ویژه نداریم.لایک و کامنت فراموش نشه.
بچه ها خندشون گرفته بود
من که کلی تعجب کرده بودم فکر نمیکردم انقدر نگران بشه..
پرهام:داداش بیاین دیگه
سپنتا که تازه به خودش اومده بود گفت:هااا ببخشید آخه دستاش خیلی یخ بود ترسیدم...
سلین:آها شما راست میگی بعله
سپنتا:خب معلومه که راست میگم.
بعدش اومدم اول من دستامو بزارم که فوری دستاشو گذاشت
اواااا این چش شده
سورن:داداش احیانا چیزی نخورده تو سرت
سپنتا:نه من سالمه سالمم
سامی:پس چرا تا ترنم اومد دستشو بزاره تو گذاشتی؟
سپنتا:خب بالاخره سورن نامحرمه بعد ترنم بخواد دستشو بزاره رو دست سورن خوب نی
بچه ها که متوجه سوتی سپنتا شدن زدن زیر خنده بعد مارال گفت:یعنی تو نامحرم نیستی؟
سپنتا:هااا خب واای نمیدونم اوف اصلا بیخی پرهام میخواستی چی بگی بگو دیگه
سامی:خوب بلدی بحث و عوض کنیا
پرهام:خب ما هممون قسم میخوریم که تا آخرش پشت هم هستیم و پشت هم و خالی نمیکنیم حتی توی بدترین شرایط قول؟
ما:قول.
مارال:خب بریم یکم کلکل کنیم تازه اون سه تا کله پوکم هستن(روزت،آنتونیو،رومئو)تازه دوستای رهامم هستن چه بشود
سلین:من واقعا نمیدونم کارولین رو چه حسابی با اینا دوست شده
-رو همون حسابی که ما با تو دوست شدیم😁
اومد بکنه دنبالم تا بزنتم که پاش به لباسش گیر کرد و اومد
بیفته که سورن گرفتش...
اوه اوه چه صحنه دیدنی شدا
مثل این فیلم خارجیا ...
سپنتا:اهم اهم
سلین:آه ببخشید پام به لباسم گیر کرد
سورن:حواستو از این به بعد جمع کن.
مارال:بدویین بریم البته حواستون باشه ولی با غرور و بیخیال
سامی:یعنی تو هم میخوای با غرور باشی اوه چه شود
مارال:نه که خیلی به تو میاد
-بچه ها بسه بریم
پارت ویژه نداریم.لایک و کامنت فراموش نشه.
۵.۰k
۰۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.