Part

Part19✨

ویو ا.ت**

هعف نفهمید خدارو شکرر جیهو رو بردم حموم خودمم حموم کردم و اومدیم یکم شلوغی کردیم و رو تخت دراز کشیدیم جیهو خابیده بود منم فکرم درگیر این بود که کی میخان برن؟! از مامانم شنیدم میگف همیشه میان بهش سر میزنن خوب چرا مگ خونه زندگی ندارن اه تا امشب باید تحملشون کنم ‌.‌‌..


شب**

یونگی:خب با اجازت خاله جون ببخشید زحمت دادیم ‌‌‌... در ضمن دوباره بهت خوش آمد میگم که با پسرت برگشتی کره بعد از چند سال..

ا‌.ت:اوم🙂

مادر ا.ت: خاهش میکنم پسرم خیلی ممنون که اومدین مواظب خودتون باشین خدافظ بچه ها‌.

دخترا:خدافظ خالههه.. خدافظ‌.. بابای بیا بریم

یونگی: باش بریم خدافظ

ا.ت و مادر ا.ت و پدرش: خدانگهدار...


ا.ت: هعففف بلخره گمشدن رفتن..

مادر ا.ت: نوم کجاس؟؟ صداش در نمیاد

ا.ت:خستس بخاطر همون ی چن ساعت دیگ همین خونه بی صدا رو سرمون خراب میکنه ..

پدر ا.ت: چ خوب شد که برگشتی دخترم دلم برات ی ذره شده بود بیا بغل بابای..

ا.ت:بابا ( همو بغل میکنن که صدای پسرش توجه همه رو جلب میکنه..)

جیهو: بابا بزرگ پس من چییی؟؟ دلت برا من تنگ نشده انگاررر
دیدگاه ها (۰)

Part20✨ جیهو میپره بغل پدر بزرگش که باعث میشه خنده ا‌.ت و ما...

Part21✨ ویو ا.ت**بعد از اون روز چندان اتفاقی نیوفتاد خداروشک...

Part18✨ ویو یونگی**بعد از اینکه با ا.ت دعوای بدی داشتم گذاشت...

Part17✨یونگی: چی گفتیییی(داد)ا.ت: بای بای ما رفتیممم..یونگیی...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط