black flower(p,114)

black flower(p,114)

مادرش تا زمانی که دامادش نمی کرد و وارث خانواده ی جئون رو تو بغلش نمی گرفت دست بردار نبود.

جونگکوک: نه مامان... چرا میپرسی؟

م/ج: می دونستی خانواده ی جانگ یک امگای مغلوب دارن؟

جونگ کوک دستش رو روی پیشونیش گذاشت و اجازه داد مادرش حرفش رو تموم کنه.

م/ج: پسر خیلی خوب و خوشگلیه.... نظرت چیه یه قرار بذارم تا بیشتر باهام آشنا بشید؟ شاید ازش خوشت اومد..

پسر خانواده ی جانگ؟

حتی نمی دونست کی هست..

جونگگوک: مامان فکر نکنم نیازی باشه من خودم.... از یه نفر خوشم میاد.

جونگ کوک به دروغ گفت.

امیدوار بود مادرش دروغش رو باور کنه و دیگه هیچ قراری از پیش تعیین شده ای براش جور نکنه..

م/ج: شیومین که نیست؟

جونگ کوک بی صدا خندید.

دلیلش هر چی که بود مادرش واقعا از ایده ی ازدواجش با شیومین متنفر بود.

جونگکوک: شیومین نیست نگران نباش.

م/ج: پس کیه؟ بهتره امگای مغلوب باشه.

خانم جئون با جدیت از اون طرف خط گفت.

جونگ کوک بعضی وقت ها شک میکرد که مادرش واقعا امگا بود یا نه..

به جز عطر شیرینش هیچ چیزش شبیه امگاهایی که دیده بود نبود.

نه بدنش و نه اخلاق رفتار و روحیاتش...

جونگگوک: امگای مغلوبه و اسمش.... اسمشم.....

م/ج: اسمش چیه؟

جونگ کوک فکر کرد.
دیدگاه ها (۰)

black flower(p,115)

black flower(p,116)

black flower(p,113)

black flower(p,112)

black flower(p,312)

black flower(p,317)

black flower(p,314)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط