black flower(p,113)

black flower(p,113)

**
گوشیه جونگکوک بازم زنگ خورد.

از کنار تخت برداشتش و به صفحه اش که بک شماره ی ناشناس رو نشون میداد خیره شد.

ایکون سبز رنگ رو روی قرمز کشید و جوابش رو داد.

م/ج: جونگ کوک....

جونگ کوک کلافه نفسش رو به بیرون فوت کرد.

مادرش دست بردار نبود با یک شماره ی ناشناس تماس گرفته بود.

جونگکوک: مامان....

م/ج: حالت چطوره پسرم؟

خانم جئون با مهربونی پرسید و جونگ کوک نگاهی به پایین تنه ی بیدارش انداخت.

جونگکوک: ای... بد نیستم.

م/ج: چیزی شده؟ مریض شدی؟

جونگکوک پتوش رو کنار زد و چشم های خواب الودش رو مالید.

جونگکوک: نه نگران نباش خوبم مامان

خانم جئون با آسودگی آهی کشید و جونگ کوک ادامه داد.

جونگکوک: چرا با شماره ی ناشناس تماس گرفتی؟

م/ج: با شماره ی خودم چند بار بهت زنگ زدم اما جواب ندادی .

خانم جئون با لحن حق به جانبی به جونگ کوک که از درد عضو خاص بدنش به خودش می پیچید گفت.

جونگکوک: نمی تونستم مامان.....

م/ج: نمی تونستی یا نمی خواستی؟

جونگ کوک چشماش رو چرخوند.

جومگکوک: بیخالش شو مامان.... اگه کاری نداری قطع می کنم.

م/ج: قطع نکن جونگ کوک... خواستم بپرسم با کسی آشنا شدی یا نه؟

خانم جئون با تردید سوال کرد
و جونگ کوک سرشو به تاج تخت تکیه داد.
دیدگاه ها (۲۰)

black flower(p,114)

black flower(p,115)

black flower(p,112)

black flower(p,111)

black flower(p,312)

black flower(p,271)

black flower(p,228)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط