p21:
p21:
ویو ا/ت :
+ داشتم گیتار میزدم که یکی در زد
+ بله ؟
اجوما : سلام دخترم خوبی
+ سلام اجوما مرسی تو خوبی
اجوما : مرسی ...راستی دخترم
+ جانم
اجوما : ارباب به من گفتن که فردا قراره به مهمونی بری و الان تو باید بری لباس بخری
+ وااای یادم رفت باشه الان میرم حاضر میشم برم خرید مرسی که گفتی (:
اجوما : خواهش دخترم فقط یه چیز دیگه
+ جان
اجوما : میدونی که ارباب نمیزاره تنهایی جایی بری
+ آره آره میدونم اول ازش اجازه میگیرم
اجوما : باشه پس من دیگه میرم فعلا
+ بای
+ بعد صحبت با اجوما رفتم لباسمو پوشیدم و یه میکاپ عادی کردم و رفتم در اتاق ارباب رو زدم
+ تق تق تق
_ بیا
+ سلام ارباب ...ارباب میخواستم بگم میشه ...
_ نه
+ چی ؟
_ گفتم نه
+ من هنوز حرفی نزدم
_ میخوای بری بیرون و منم گفتم نه
+ آخه ارباب من برای فردا لباسی ندارم ...
_ خودم باهات میام
+ اممم.. باشه
_الان حاضر میشم میام
+ چشم
+ رفتم طبقه پایین و روی مبل نشسته بودم تا ارباب بیاد که دیدم اومد با اینکه لباسش ساده بود خیلی خوشتیپ بود
_ انقدر منو دید نزن پاشو بریم
+ عا... نه ... امم باش
+ رفتیم و سوار ماشین مازراتیش شدیم و راه افتادیم
* رسیدیم دم مرکز خرید
+ خب ببین نگاه من یه سری لباس زیرم میخوام پس اول اینو میگیرم توعم برو دور پاساژو دور بزن تا من وسایلمو بگیرم
_ منم میام ...
+ وایسا ببینم برای چی میخوای بیای ؟؟؟
_ چون دوست دارم بیام
+ هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف
_ آرام باش
+ عجببب
+ رفتین داخل مغازه لباس زیر فروشی و من از یه شرت و سوتین خیلی خوشم اومد خیلی خوشگل بود رفتم قیمت پرسیدم
+ خانم ببخشید این چنده ؟
فروشنده: ۸۰۰
+ مرسی ...
+ رفتم سمت تهیونگ
+ امم بریم چیزی خوب نبود
_ خانم میشه اون ست شرت و سوتین مشکی رو برامون آماده کنین
+ چی...چی چ..چی نههه نه نمیخواد
_ ششششششش خودم میخوام برات بخرم
+ ۸۰۰ تاااعههههههههههه
_ این پول برای من چیزی نیست ...!
+ امم.. مرسی ارباب (:
_ خواهش ...
لایک بیبیییییییی🥥🐂⚰️
ویو ا/ت :
+ داشتم گیتار میزدم که یکی در زد
+ بله ؟
اجوما : سلام دخترم خوبی
+ سلام اجوما مرسی تو خوبی
اجوما : مرسی ...راستی دخترم
+ جانم
اجوما : ارباب به من گفتن که فردا قراره به مهمونی بری و الان تو باید بری لباس بخری
+ وااای یادم رفت باشه الان میرم حاضر میشم برم خرید مرسی که گفتی (:
اجوما : خواهش دخترم فقط یه چیز دیگه
+ جان
اجوما : میدونی که ارباب نمیزاره تنهایی جایی بری
+ آره آره میدونم اول ازش اجازه میگیرم
اجوما : باشه پس من دیگه میرم فعلا
+ بای
+ بعد صحبت با اجوما رفتم لباسمو پوشیدم و یه میکاپ عادی کردم و رفتم در اتاق ارباب رو زدم
+ تق تق تق
_ بیا
+ سلام ارباب ...ارباب میخواستم بگم میشه ...
_ نه
+ چی ؟
_ گفتم نه
+ من هنوز حرفی نزدم
_ میخوای بری بیرون و منم گفتم نه
+ آخه ارباب من برای فردا لباسی ندارم ...
_ خودم باهات میام
+ اممم.. باشه
_الان حاضر میشم میام
+ چشم
+ رفتم طبقه پایین و روی مبل نشسته بودم تا ارباب بیاد که دیدم اومد با اینکه لباسش ساده بود خیلی خوشتیپ بود
_ انقدر منو دید نزن پاشو بریم
+ عا... نه ... امم باش
+ رفتیم و سوار ماشین مازراتیش شدیم و راه افتادیم
* رسیدیم دم مرکز خرید
+ خب ببین نگاه من یه سری لباس زیرم میخوام پس اول اینو میگیرم توعم برو دور پاساژو دور بزن تا من وسایلمو بگیرم
_ منم میام ...
+ وایسا ببینم برای چی میخوای بیای ؟؟؟
_ چون دوست دارم بیام
+ هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف
_ آرام باش
+ عجببب
+ رفتین داخل مغازه لباس زیر فروشی و من از یه شرت و سوتین خیلی خوشم اومد خیلی خوشگل بود رفتم قیمت پرسیدم
+ خانم ببخشید این چنده ؟
فروشنده: ۸۰۰
+ مرسی ...
+ رفتم سمت تهیونگ
+ امم بریم چیزی خوب نبود
_ خانم میشه اون ست شرت و سوتین مشکی رو برامون آماده کنین
+ چی...چی چ..چی نههه نه نمیخواد
_ ششششششش خودم میخوام برات بخرم
+ ۸۰۰ تاااعههههههههههه
_ این پول برای من چیزی نیست ...!
+ امم.. مرسی ارباب (:
_ خواهش ...
لایک بیبیییییییی🥥🐂⚰️
۲۶.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.