در دل من چیزی است

در دل من چیزی است،
مثل یک بیشه نور،
مثل خواب دم صبح
و چنان بی‌تابم،
که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت،
بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است،
که مرا می‌خواند.
دیدگاه ها (۳)

وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد، عزیز می شود!یک لحظه آفتاب در...

شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادمخداحافظ، ولی هرگز نخواهی ...

باز هـــم در وحشت بــــی انتهای فــــــاصلهبــا هجوم تلخ شب ...

می توان زیبا زیستنه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویمنه چنان ب...

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب رامی جویمت چنانکه لب تشنه آب ر...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط