قلدر مدرسه ( پارت ۴۲ )

کوک: یااااا سوآ چه حرفیه میزنی
سوآ: خب حقیقته*بغض* تو خیلی از من سرتری من لیاقت همچین چیزایی رو ندارم
کوک: تو لیاقت سرتر از منو داری
سوآ: اینجوری نگو
کوک: پس چی بگم؟ مامان بابام که ولم کردن، تو هم میخوای یه جور دیگه ولم کنی بری؟ *بغض*
سوآ: باشه باشه لطفا بغض نکن
کوک: پس بمون، دیگه هم ازین حرفا نزن
سوآ: چشم ببخشید فقط تو بغض نکن من هرکاری میکنم
کوک: مرسی
خودمو تو بغلش جا میدم
سوآ: هروقت از تصمیمت پشیمون شدی بهم بگو
کوک: منتظر همچین حرفی از طرف من نباش، چون عمرا پشیمون شم
همونجور تو بغلش میمونم برای چند دقیقه
سوآ: میدونی تصمیم داشتم رابطمونو پایان بدم ولی دلم نیومد قلبتو بشکونم
کوک: اگه این کارو میکردی که خودمو میکشتم
سوآ: پس خدارو شکر نکردم
کوک: * خنده*
سوآ: میشه همیشه بخندی؟
کوک: اگه تو پیشم باشی همیشه میخندم
سوآ: چشم نفسم
کوک: *لبخند*
سوآ: میگم دیگه دیر وقته من میرم خونه
کوک: بمون پیشممم
سوآ: اخه لباس ندارمم مدرسه چی
کوک: از لباس خودم یا جینا میدم بهت، مدرسه هم فردا میبرمت خونه لباستو بپوش برو ، من که نمیتونم بیام کار دارم
سوآ: خب به جینا چی میخوای بگی اون فکر میکنه همکلاسیتم
کوک: خب راستشو میگم
خواستم جواب بدم که دیدم گوشیم زنگ میخوره


حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK