قلدر مدرسه ( پارت ۴۴ )
[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]
ارا: برا همچی...*بغض، اشک*
اشکمو پاک میکنه
ارا: میدونم با رد کردنم دلتو شیکوندم دلخورت کردم، خیلی مهربونی من حق همچین کاریو نداشتم....
ته: یاااا مهم نیس اشکال نداره ، ناراحت شدم ولی دلخور نه، تو مجبور نیستی که من به انتخاب احترام میذارم لیدی
ارا: میخوای یه فرصت دیگه بم بدی بیشتر فکر کنم؟ (مریضییییی از همون اول بله رو میگفتی دیگهههه😑)
ته: *ذوق* البته
لبخند میزنم لپشو میبوسم
یکم همونجا میشینیم بعد میریم سمت خونه من سه ساعت دنبال کلید گشتم زدم تو سرم
ارا: خاک بسرممم
ته: چیشد؟
ارا: کلید دست سوآس
ته: ای وای خب... بد برداشت نکنیا... اگه میخوای بیا خونه من
ارا: بذار بش زنگ بزنم ببینم کجاس
بعد از دو سه بوق جواب داد
سوآ: جانم عشقم
ارا: کوجایی؟
سوآ: خونه کوکی
ارا: نمیای؟ کلید ندارم
کوک: نه نمیاد برو خونه ته
ته: *عروسی در باسن🕺🏻*
ارا: عجب...، الو سوآ خودت جوابم بده
سوآ: نه نمیام نمیزاره بیام*خنده*
ارا: ای از دست تو *خنده* الان من چه گلی به سرم بگیرم؟
کوک: هیچی میگم برو خونه ته
ته: نترس کاری ندارم *مظلوم ناخوداگاه*
ارا: خدا نگم چیکارت کنه جونگکوک، باش
کوک: * خنده*
سوآ: *خنده* کاری نداری؟
ارا: نه، خدافظ
سوآ: خدافظ
قط میکنم....
ته: خب بانو دستور حرکت میدن؟
ارا: اوهوم
میریم سمت خونش
~شرایط :
~ ۶۰ لایک🩵
~ ۵۷۰ فالوور🌱
~ ۲۰۰ کامنت 🪭
~ ۳۰ بازنشر 💫
~ صبرررر 📚
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
ارا: برا همچی...*بغض، اشک*
اشکمو پاک میکنه
ارا: میدونم با رد کردنم دلتو شیکوندم دلخورت کردم، خیلی مهربونی من حق همچین کاریو نداشتم....
ته: یاااا مهم نیس اشکال نداره ، ناراحت شدم ولی دلخور نه، تو مجبور نیستی که من به انتخاب احترام میذارم لیدی
ارا: میخوای یه فرصت دیگه بم بدی بیشتر فکر کنم؟ (مریضییییی از همون اول بله رو میگفتی دیگهههه😑)
ته: *ذوق* البته
لبخند میزنم لپشو میبوسم
یکم همونجا میشینیم بعد میریم سمت خونه من سه ساعت دنبال کلید گشتم زدم تو سرم
ارا: خاک بسرممم
ته: چیشد؟
ارا: کلید دست سوآس
ته: ای وای خب... بد برداشت نکنیا... اگه میخوای بیا خونه من
ارا: بذار بش زنگ بزنم ببینم کجاس
بعد از دو سه بوق جواب داد
سوآ: جانم عشقم
ارا: کوجایی؟
سوآ: خونه کوکی
ارا: نمیای؟ کلید ندارم
کوک: نه نمیاد برو خونه ته
ته: *عروسی در باسن🕺🏻*
ارا: عجب...، الو سوآ خودت جوابم بده
سوآ: نه نمیام نمیزاره بیام*خنده*
ارا: ای از دست تو *خنده* الان من چه گلی به سرم بگیرم؟
کوک: هیچی میگم برو خونه ته
ته: نترس کاری ندارم *مظلوم ناخوداگاه*
ارا: خدا نگم چیکارت کنه جونگکوک، باش
کوک: * خنده*
سوآ: *خنده* کاری نداری؟
ارا: نه، خدافظ
سوآ: خدافظ
قط میکنم....
ته: خب بانو دستور حرکت میدن؟
ارا: اوهوم
میریم سمت خونش
~شرایط :
~ ۶۰ لایک🩵
~ ۵۷۰ فالوور🌱
~ ۲۰۰ کامنت 🪭
~ ۳۰ بازنشر 💫
~ صبرررر 📚
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۸.۷k
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط