رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت رامین
#پارت_۱۱۳
وگرنه میتونید تشریف ببرید حراست!
واماهورباز زده توپرشون!
دختره چش غره ای اومدو ردشد
منم میخاسم برم ک سامی صدام زد
_بله استاد؟!جلسه اخرو نبودم کلاستون خودتون گفتیدبرم بیرون الان بازمیخاید به چی گیربدید!؟
خندش گرف :چته ترانه اروم باش بایدحرف بزنیم!
_ببخشید استاد،سعادت هستم حرفیم ندارم باشما!
پررواومد دستموگرفت:میای یاببرمت؟!
دستمومحکم کشیدم
_فقط توکلاس حق دارید دستوربدید!فقط استادمنیدهمین!
سامی:قبلا کی بودم برات؟!
_اون مال قبلابود!ببینید چیکارکردید!
سامی: ترانع توعم مقصری!
_اره! امانه بیشتراز شماها! نذاشتم ادامه بده و باگفتن خسته نباشید رفتم
هنو درکلاسوباز نکرده گفتم :باز بچه هارو چیکار کردی ماهور م...
چشمم که به سه چارتاازبچه هاخورد ساکت شدم!
واای من فک کردم همه رفتن اخروقت بود ماهورجوری عصبانی نگام میکرداگه اینانبودن میزدمنو
بقیه پچ پچ میکردن
+مشکلی پیش اومده خانم سعادت؟!
نکنه منوبادوست پسرتون اشتباه گرفتید
منم پررو جوابشو دادم _اره استاداتفاقا تشابه اسمی جالبیه!فک کردم اینجاست
+می بینیدکه نیست، بیرون!
_متاسفانه باید بیام تو!
رفتم وطرحو بهش دادم
_خسته نباشید! می بینمتون استاد
عمدا این اخریوبلندگفتم
قشنگ ازعصبانیت قرمزشد
_حرص نخوریدواسه میگرنتون خوب نیست!
همه ازاینهمه پررویی من خندشون گرفته بود ماهور اروم گف حیف جاش نیست
منم که اروم حرف زدن تو خونم نیست اصا _عه تهدیدمیکنید استاد!؟
بچه ها نزدیکترشدن بهمون ماهوربلند شدمنم دویدم سمت در
_خدافظی!
عصبی گفت +تشریف ببرید حراست!
چشاموریزکردم _مطمئنید برم؟!
+ترا... ساکت که شدزدم زیرخنده قشنگ همینومیخاستم
_خدافظی استاد! خسته نباشید حرص نخوریدبرا پوستتون خوب نیست سنتون بیشترنشون میده دوس دختراتونو ازدست میدید سریع زدم بیرون درو بستم
اخ جوووون تاتوباشی واسه من ادا درنیاری!انقد منوجلو اینااذیت کردی گندش دراومد!
باآرامش یه تاکسی گرفتمورفتم خونه،لباساموعوض کردم میخاسم بیام پایین باماهور که پایین پله هاوایساده بود مواجه شدم شت قیافشم دادمیزد خونم پای خودمه!
+چه غلطی کردی ترانه! تومگه بیماری؟
داشت میومد بالا
_دستت سنگینه دس ب من زدی نزدی
+نه باباجدی میگی؟ترسیدم!چیکارمیکنی مثلا؟!
_میخوای امتحان کن!
اومدطرفم جیغ زدم بازوموگرف بردم تو اتاقش میگن کرم ازخود درخته بحث منه
_حرص نخور پیرمیشی!
اومدجلوتر منم عقب عقب میرفتم
_خب خب دوس پسرم که تشابه اسمی داره باهات منتظرمه!
+تشابه اسمی!؟هان؟
میخاسم دربرم هلم دادسمت تختش خودشم قشنگ اومد روم
باطعنه گفتم _استاداشتباه گرف...!
حرصشوسر لبام خالی کرد واسه اولین بارمنم همراهیش کردم...
چطووور بود😍
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #عاشقانه #دخترونه #تکست_خاص #love
وگرنه میتونید تشریف ببرید حراست!
واماهورباز زده توپرشون!
دختره چش غره ای اومدو ردشد
منم میخاسم برم ک سامی صدام زد
_بله استاد؟!جلسه اخرو نبودم کلاستون خودتون گفتیدبرم بیرون الان بازمیخاید به چی گیربدید!؟
خندش گرف :چته ترانه اروم باش بایدحرف بزنیم!
_ببخشید استاد،سعادت هستم حرفیم ندارم باشما!
پررواومد دستموگرفت:میای یاببرمت؟!
دستمومحکم کشیدم
_فقط توکلاس حق دارید دستوربدید!فقط استادمنیدهمین!
سامی:قبلا کی بودم برات؟!
_اون مال قبلابود!ببینید چیکارکردید!
سامی: ترانع توعم مقصری!
_اره! امانه بیشتراز شماها! نذاشتم ادامه بده و باگفتن خسته نباشید رفتم
هنو درکلاسوباز نکرده گفتم :باز بچه هارو چیکار کردی ماهور م...
چشمم که به سه چارتاازبچه هاخورد ساکت شدم!
واای من فک کردم همه رفتن اخروقت بود ماهورجوری عصبانی نگام میکرداگه اینانبودن میزدمنو
بقیه پچ پچ میکردن
+مشکلی پیش اومده خانم سعادت؟!
نکنه منوبادوست پسرتون اشتباه گرفتید
منم پررو جوابشو دادم _اره استاداتفاقا تشابه اسمی جالبیه!فک کردم اینجاست
+می بینیدکه نیست، بیرون!
_متاسفانه باید بیام تو!
رفتم وطرحو بهش دادم
_خسته نباشید! می بینمتون استاد
عمدا این اخریوبلندگفتم
قشنگ ازعصبانیت قرمزشد
_حرص نخوریدواسه میگرنتون خوب نیست!
همه ازاینهمه پررویی من خندشون گرفته بود ماهور اروم گف حیف جاش نیست
منم که اروم حرف زدن تو خونم نیست اصا _عه تهدیدمیکنید استاد!؟
بچه ها نزدیکترشدن بهمون ماهوربلند شدمنم دویدم سمت در
_خدافظی!
عصبی گفت +تشریف ببرید حراست!
چشاموریزکردم _مطمئنید برم؟!
+ترا... ساکت که شدزدم زیرخنده قشنگ همینومیخاستم
_خدافظی استاد! خسته نباشید حرص نخوریدبرا پوستتون خوب نیست سنتون بیشترنشون میده دوس دختراتونو ازدست میدید سریع زدم بیرون درو بستم
اخ جوووون تاتوباشی واسه من ادا درنیاری!انقد منوجلو اینااذیت کردی گندش دراومد!
باآرامش یه تاکسی گرفتمورفتم خونه،لباساموعوض کردم میخاسم بیام پایین باماهور که پایین پله هاوایساده بود مواجه شدم شت قیافشم دادمیزد خونم پای خودمه!
+چه غلطی کردی ترانه! تومگه بیماری؟
داشت میومد بالا
_دستت سنگینه دس ب من زدی نزدی
+نه باباجدی میگی؟ترسیدم!چیکارمیکنی مثلا؟!
_میخوای امتحان کن!
اومدطرفم جیغ زدم بازوموگرف بردم تو اتاقش میگن کرم ازخود درخته بحث منه
_حرص نخور پیرمیشی!
اومدجلوتر منم عقب عقب میرفتم
_خب خب دوس پسرم که تشابه اسمی داره باهات منتظرمه!
+تشابه اسمی!؟هان؟
میخاسم دربرم هلم دادسمت تختش خودشم قشنگ اومد روم
باطعنه گفتم _استاداشتباه گرف...!
حرصشوسر لبام خالی کرد واسه اولین بارمنم همراهیش کردم...
چطووور بود😍
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #عاشقانه #دخترونه #تکست_خاص #love
۴.۱k
۲۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.