رمان
#رمان
#اسمان_شب
#بی_تی_اس
#BTS
#part:11
سوهی:همزمان با من تهیونگ رسید از ماشین پیاده شدم اونم پیاده شد و دم کافه جلوی هم ایستادیم:تهیونگ وقتش نبود قبول نیست
تهیونگ:ی بار هم من برنده بشم نمیشه همش تو
سوهی:زدم تو سرش و گفتم:حالا ی اینبار تو بردی بار بعد من
تهیونگ:خیلی از این مسابقه خوشم میاد
لونا و لیا:ماهم عاشق مسابقه خوشتیپیتونیم
لیا:اینکه کی خوشتیپ تر میشه هر موقع باهم قرار داریم خیلی باحاله همیشه هم عالی میشید
لونا:اره دیگه دوتا فرشته ی بدون بال
سوهی:یوز پلنگ های خوشکل من اومدن!
لونا و لیا:اومدیم
سوهی:رفتم بغلشون کردم بعد از هم جداشدیم که گربه ی وحشی و جوجه وچولو ظاهر شدن
یونگی:جمعتون جَمعه
جیمین:به به چه خوشتیپایی
سوهی:مزه نریز جوجه کوچولو
جیمین:بریم داخل خرگوش باهوش
سوهی:تیممون کامل شده بود برا همین رفتیم داخل کافه و هممون دور ی میز نشستیم و بعد از اینکه سفارش هامونو به گارسون گفتیم یونگی به حرف اومد
یونگی:شنیدم درگیر ی پرونده قتل شدی و به کمک ما نیاز داری!کاملا تعریف کن ببینم
سوهی:همه ماجرا رو براشون تعریف کردم ابراز تاسف کردن که تهیونگ گفت
تهیونگ:خیلی وقت میشه که فیلم بازی نکردیم اره!؟
لونا:اره بابا ۳ماه پیش آخرین بار بود
لیا:واقعا حوصلم سر رفته بود
جیمین:خوبه خیلی وقته دست به تفنگ قشنگم نزدم
یونگی:پس ۴ روز دیگه ساعت ۶ حمله میکنیم
سوهی:دقیقا،میخوام همتون آماده باشید توی این ۴ روز همتون میاید جائیکه قبلا باهم تمرین میکردیم و ۴ روز باهم اونجا میمونیم تا همه چی اوکی بشه
میا:با این حساب سوکجین هم میاد درسته!؟
سوهی:آه خدای من اره اونم میاد...که یهو جین و نامجون وارد شدن
جین:احساس کردم بدون هندسامتون خوش نمیگذره
نامجون:منم باید میومدم که کامل بشیم
میا:خوش اومدید
سوهی:همه دور هم نشستیم که گارسون سفارشاتمونو آورد برا جین و نامجون هم آورد بعد از کلی حرف زدن همه بلند شدیم سوار ماشینامون شدیم و رفتیم سمت ^ماری^ جائیکه برای ماموریت های مهم تمرین میکنیم
پیاده شدیم و وارد شدیم تو حیاط بودیم که در زده شد و لونا رفت در رو باز کرد
لونا:سوهییییییی بیا با تو کار دارن
سوهی:در رو بیشتر باز کرد که متعجب به فرد رو به روم خیره شدم:آخه تو اینجا چیکار میکنی؟چطور اومدی اینجا؟از کجا فهمیدی اینجام؟اصلا اینجا رو چطور پیدا کردی؟
جونگکوک:میشه بیام داخل؟
لونا:اره اره حتما جرا که نه بیا داخل اتفاقا خوش اومدی
سوهی:بیخود واسه چی؟
لونا:سوهی جان یکم خفه شو و اون دهن علکیتو ببند خیلی لطف میکنی
سوهی:لونا...بعد به حساب تو میرسم،خب آقای جئون محترم چ،ونه مرا پیدا کردی؟و به اینجا دست یافتی؟
کوک:خیلی راحت تعقیب کردم
سوهی:جااااااااااااااااانم؟چی فرمودی؟چی گفتی؟چیکار کردیییییییییی؟
کوک:لطفا یکی منو نجات بده*الفرار*
سوهی:جونگکوک بیا اینجااااااااااااا
#اسمان_شب
#بی_تی_اس
#BTS
#part:11
سوهی:همزمان با من تهیونگ رسید از ماشین پیاده شدم اونم پیاده شد و دم کافه جلوی هم ایستادیم:تهیونگ وقتش نبود قبول نیست
تهیونگ:ی بار هم من برنده بشم نمیشه همش تو
سوهی:زدم تو سرش و گفتم:حالا ی اینبار تو بردی بار بعد من
تهیونگ:خیلی از این مسابقه خوشم میاد
لونا و لیا:ماهم عاشق مسابقه خوشتیپیتونیم
لیا:اینکه کی خوشتیپ تر میشه هر موقع باهم قرار داریم خیلی باحاله همیشه هم عالی میشید
لونا:اره دیگه دوتا فرشته ی بدون بال
سوهی:یوز پلنگ های خوشکل من اومدن!
لونا و لیا:اومدیم
سوهی:رفتم بغلشون کردم بعد از هم جداشدیم که گربه ی وحشی و جوجه وچولو ظاهر شدن
یونگی:جمعتون جَمعه
جیمین:به به چه خوشتیپایی
سوهی:مزه نریز جوجه کوچولو
جیمین:بریم داخل خرگوش باهوش
سوهی:تیممون کامل شده بود برا همین رفتیم داخل کافه و هممون دور ی میز نشستیم و بعد از اینکه سفارش هامونو به گارسون گفتیم یونگی به حرف اومد
یونگی:شنیدم درگیر ی پرونده قتل شدی و به کمک ما نیاز داری!کاملا تعریف کن ببینم
سوهی:همه ماجرا رو براشون تعریف کردم ابراز تاسف کردن که تهیونگ گفت
تهیونگ:خیلی وقت میشه که فیلم بازی نکردیم اره!؟
لونا:اره بابا ۳ماه پیش آخرین بار بود
لیا:واقعا حوصلم سر رفته بود
جیمین:خوبه خیلی وقته دست به تفنگ قشنگم نزدم
یونگی:پس ۴ روز دیگه ساعت ۶ حمله میکنیم
سوهی:دقیقا،میخوام همتون آماده باشید توی این ۴ روز همتون میاید جائیکه قبلا باهم تمرین میکردیم و ۴ روز باهم اونجا میمونیم تا همه چی اوکی بشه
میا:با این حساب سوکجین هم میاد درسته!؟
سوهی:آه خدای من اره اونم میاد...که یهو جین و نامجون وارد شدن
جین:احساس کردم بدون هندسامتون خوش نمیگذره
نامجون:منم باید میومدم که کامل بشیم
میا:خوش اومدید
سوهی:همه دور هم نشستیم که گارسون سفارشاتمونو آورد برا جین و نامجون هم آورد بعد از کلی حرف زدن همه بلند شدیم سوار ماشینامون شدیم و رفتیم سمت ^ماری^ جائیکه برای ماموریت های مهم تمرین میکنیم
پیاده شدیم و وارد شدیم تو حیاط بودیم که در زده شد و لونا رفت در رو باز کرد
لونا:سوهییییییی بیا با تو کار دارن
سوهی:در رو بیشتر باز کرد که متعجب به فرد رو به روم خیره شدم:آخه تو اینجا چیکار میکنی؟چطور اومدی اینجا؟از کجا فهمیدی اینجام؟اصلا اینجا رو چطور پیدا کردی؟
جونگکوک:میشه بیام داخل؟
لونا:اره اره حتما جرا که نه بیا داخل اتفاقا خوش اومدی
سوهی:بیخود واسه چی؟
لونا:سوهی جان یکم خفه شو و اون دهن علکیتو ببند خیلی لطف میکنی
سوهی:لونا...بعد به حساب تو میرسم،خب آقای جئون محترم چ،ونه مرا پیدا کردی؟و به اینجا دست یافتی؟
کوک:خیلی راحت تعقیب کردم
سوهی:جااااااااااااااااانم؟چی فرمودی؟چی گفتی؟چیکار کردیییییییییی؟
کوک:لطفا یکی منو نجات بده*الفرار*
سوهی:جونگکوک بیا اینجااااااااااااا
- ۷.۶k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط