یه تکپارتییی جدید از تهیونگگگگگ شیییی به قلم لینا

یه تک‌پارتییی جدید از تهیونگگگگگ شیییی؟؟:))) به قلم لینا؟:)

بارون نم‌نم می‌باره روی سنگ قبر سردی که اسم یونا روش حک شده. تهیونگ با لباس مشکی چروک‌شده، چشمای پف‌کرده و بویی از شراب خشک‌شده روی تنش، زانو زده.
نور چراغ خیابونی دوردست، به سختی چهره‌شو روشن می‌کنه.

تهیونگ آه می‌کشه، دستش لرزون روی سنگ قبر می‌ذاره و زیر لب زمزمه می‌کنه:
یونا... تو به من گفتی که عشقمون هر چی بشه قویه... و من اون رو با یه عکس نابود کردم. نه حتی بهت نگاه کردم، نه حتی یه حرفت رو شنیدم...

چشماشو می‌بنده. اشکاش پایین می‌ریزه و میان خاک و بارون گم می‌شه.
گفتی یه چیزی رو باید بهم بگی اون شب... من حتی نذاشتم تمومش کنی... حالا فهمیدم چی بود بچه‌مون بود، نه؟

سکوتی سنگین می‌افته. صدای باد درختا و جیغ خفیف شاخه‌ها تنها پاسخش هست.
تهیونگ خیره می‌شه به اسم یونا و لبخند تلخی روی لبش نقش می‌بنده:
من یه مافیا بودم، ولی کنار تو آدم می‌شدم... بدون تو فقط یه سایه‌م، یه قاتل بی‌هدف.

دستش رو روی شکم یونا در ذهنش می‌کشه، جایی که زندگی کوچکی شکل گرفته بود و هیچ‌وقت فرصت نفس کشیدن نیافت.
با هر نفسش، شراب و خون و پشیمونی درهم می‌پیچن.
در دل شب، صدای تهیونگ مثل ناله‌ای از خرابه‌های عشق بلند می‌شه:
اگر یه جهنم وجود داشته باشه، باید همون‌جا باشم، با عکس اون لحظه‌ آخر و تو که دیگه حتی نمی‌تونی ببخشی.

بارون شدت می‌گیره. اون آهسته سرش رو روی سنگ قبر می‌ذاره و می‌گه:
من هر شب میام، یونا... تا وقتی تو منو صدا بزنی. حتی اگه صدات فقط در سکوت بشه....
(برای کسایی که متوجه نشدن تهیونگ خودش یونا رو کشته بود چون مست بود و فک کرد ات خیانت کرده ولی اینطور نبود)

خبخبخبخببب لینایی هاممم یه لایک و کامنت کوچولو می‌تونه خیلی خوشحالم کنه بوس بهتون:))
دیدگاه ها (۶)

یه ادیت از جئون لینا به مناسبت سفیر کلوین کلاین؟؟:))) خبخبخب...

شوهرمممم تنها زنشمممم🥹🥹🥹(جئون لینا)اعتراض داری سیکتیررر البت...

یه تک‌پارتییی جدید از نامجونننن شیییی؟؟:))) به قلم لینا:)من ...

گایززز تو این پیج فعلایت آیدل بودنم رو میکنمممم:) https://wi...

میان عشق و درد---پارت پنجم:اون عصر، یونا روی نیمکت پارک نشست...

میان عشق و درد---پارت هشتم:تهیونگ وقتی از فرودگاه بیرون زد، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط