پایدارترین دوستی
پارت ¹⁰
.
جونگکوک: نه
ا.ت: پس میخوایی چیکار کنی؟
جونگکوک: میخوام باهات حرف بزنم. واقعا اگه بیام بیرون از مافیا، برام یه کار اسون با حقوق بالا پیدا میکنی؟
ا.ت: اره
جونگکوک: به پیشنهادت فکر میکنم
جونگکوک بعد از اتمام حرفش از اتاق خارج شد
چند دقیقه بعد جونگکوک دوباره اومد داخل همون اتاق
ات: برای چی امدی اینجا؟
جونگکوک: رئیس بهم گفته تو رو ببرم به یه اتاق دیگه
ا.ت: چرا؟ برادرم اومده؟
ا.ت انقدر امیدوار به اومدن برادرش بود که انگار از چشماش اکلیل میبارید
جونگکوک:...
.
.
بایی ارمی💜
.
جونگکوک: نه
ا.ت: پس میخوایی چیکار کنی؟
جونگکوک: میخوام باهات حرف بزنم. واقعا اگه بیام بیرون از مافیا، برام یه کار اسون با حقوق بالا پیدا میکنی؟
ا.ت: اره
جونگکوک: به پیشنهادت فکر میکنم
جونگکوک بعد از اتمام حرفش از اتاق خارج شد
چند دقیقه بعد جونگکوک دوباره اومد داخل همون اتاق
ات: برای چی امدی اینجا؟
جونگکوک: رئیس بهم گفته تو رو ببرم به یه اتاق دیگه
ا.ت: چرا؟ برادرم اومده؟
ا.ت انقدر امیدوار به اومدن برادرش بود که انگار از چشماش اکلیل میبارید
جونگکوک:...
.
.
بایی ارمی💜
۴.۳k
۲۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.