پایدارترین دوستی
پارت¹²
.
.
.
(توی قصر)
هوسوک به سمت یونگی میدوید و نفس نفس میزد
هوسوک: امپراطور امپراطور
یونگی: چی شده؟
هوسوک: امپراطور.....خواهرتون رو.....
یونگی: خواهرم چی؟
هوسوک: خواهرتون رو دزدیدن
یونگی از عصبانیت با مشت زد روی دسته های تختش و داد زد: کدوم احمقی جرعت کرده خواهر من رو بدزده؟
هوسوک: خواهرتون رو یه باند مافیایی دزدیده
یونگی: یه باند مافیایی؟.......اها فهمیدم..ای تهیونگ عوضی.... خودم میکشمش
و بعد یونگی با عصبانیت از روی تختش بلند شد(مثل موزیک ویدیو دچیتا)
هوسوک: امپراطور، کجا میرید؟
یونگی: میخوام برم اون تهیونگ عوضی رو بکشم
.
.
حمایت یادتون نره
بایی ارمی💜
.
.
.
(توی قصر)
هوسوک به سمت یونگی میدوید و نفس نفس میزد
هوسوک: امپراطور امپراطور
یونگی: چی شده؟
هوسوک: امپراطور.....خواهرتون رو.....
یونگی: خواهرم چی؟
هوسوک: خواهرتون رو دزدیدن
یونگی از عصبانیت با مشت زد روی دسته های تختش و داد زد: کدوم احمقی جرعت کرده خواهر من رو بدزده؟
هوسوک: خواهرتون رو یه باند مافیایی دزدیده
یونگی: یه باند مافیایی؟.......اها فهمیدم..ای تهیونگ عوضی.... خودم میکشمش
و بعد یونگی با عصبانیت از روی تختش بلند شد(مثل موزیک ویدیو دچیتا)
هوسوک: امپراطور، کجا میرید؟
یونگی: میخوام برم اون تهیونگ عوضی رو بکشم
.
.
حمایت یادتون نره
بایی ارمی💜
۳.۳k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.