رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part48
از رو صندلی بلند شدم یه سمتش که دیدم تو دستش یه سینی پر خوراکیه
که گفت:
-این سوک، راستشو بگو، بایستت منم آره؟
با حالت طلبکارانه ای گفتم:
+یاااا تو اول باید به سوال من جواب بدی
کجا بودی تا الان هاا؟ چجوری تصادف کردی؟
جونگ کوک قهقهه ای زد و گفت:
-انگار هنوز نفهمیدی، خب چ بهتر اونجوری بیشتر سوپرایز میشی
+سوپرایز!
-نه هیچی ولش
اومد خوراکی هارو گذاشت رو صندلی کناریم و گفت:
_حالا تو جواب بده بایستت منم؟
+ها؟ نه! چرا میپرسی
-چون جیمین گفت هم چند بار از تهیونگ حالمو پرسی هم از جیمین
+عام... خب .. نگران شدم دیگه
جونگ کوک چشماشو ریز کرد که گفتم:
+چرا اینجوری نگاه میکنی بالاخره آدمم دیگه نگران شدم هر کس دیگه جز تو هم بود نگرانش میشدم
-باشه باشه باور کردم😏
+ا اصلا باور نکن ایشش
#part48
از رو صندلی بلند شدم یه سمتش که دیدم تو دستش یه سینی پر خوراکیه
که گفت:
-این سوک، راستشو بگو، بایستت منم آره؟
با حالت طلبکارانه ای گفتم:
+یاااا تو اول باید به سوال من جواب بدی
کجا بودی تا الان هاا؟ چجوری تصادف کردی؟
جونگ کوک قهقهه ای زد و گفت:
-انگار هنوز نفهمیدی، خب چ بهتر اونجوری بیشتر سوپرایز میشی
+سوپرایز!
-نه هیچی ولش
اومد خوراکی هارو گذاشت رو صندلی کناریم و گفت:
_حالا تو جواب بده بایستت منم؟
+ها؟ نه! چرا میپرسی
-چون جیمین گفت هم چند بار از تهیونگ حالمو پرسی هم از جیمین
+عام... خب .. نگران شدم دیگه
جونگ کوک چشماشو ریز کرد که گفتم:
+چرا اینجوری نگاه میکنی بالاخره آدمم دیگه نگران شدم هر کس دیگه جز تو هم بود نگرانش میشدم
-باشه باشه باور کردم😏
+ا اصلا باور نکن ایشش
۲.۶k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.