p36 :
p36 :
ویو ا/ت :
بعد حرف کوک سوار ماشین شدیم و رفتیم عمارت
* رسیدیم ..
+ کوک همین جا وایسا من برم چن دست لباس بر دارم بیام
کوک : سریع
+اوکی ...
+ رفتم بالا و چنتا لباس برداشتم داشتم لباسارو میزاشتم توی کیفم که یهو یه چیزی از توی کمد تهیونگ افتاد ...
+ وا این دیگه چیه ؟
+ برداشتمش دیدم یه نامه ایه
نامه : سلام ا/ت میدونم که الان داری این نامه رو میخونی میخوام بهت بگم که اون کدی که روی تنت هست رمز یه گنج بزرگ توی خونتونه شاید الان تعجب کنی من از کجا میدونم ولی پدرم با پدرت شراکتی داشتن که راز های همو به هم میگفتن ...
پس ازت میخوام بری و اون گنج بزرگ رو پیدا کنی ...
از طرف تهیونگ (:
+ آخه چطور ممکنه ...
+ سریع وسایلمو جمع کردم و نامه هم با خودم بردم پایین
+ کوک.... کوووووک.
کوک : ها چته ؟
+ یه نامه ای توی کمد تهیونگ پیدا کردم اون از اینکه این کد روی تن من هست و اینکه میدونه جاش کجاعه خبر داره
کوک: جالبه پس بزن بریم ببینم چی گیرمون میاد ...
+ سوار شدیم و رفتیم خونه پدرم
+ رفتم تو درو باز کردم ...
خانم : سلام ... شما کی هستین ؟؟ اینجا چ کار....
٪ ابجییییییییییی
+ وااای سلام لینا خوبی عزیز دلممم
٪ آره اجییی
+ شما اینجا چه کار میکنین شما کی هستین
خانم : اوه من متاسفم خانم ا/ت به جا نیاوردم شما دختر آقای...
+ بله خودمم
خانم : متاسفم ولی بعد از فوت پدرتون من اومدم و از بستگان دور هستم اومدم تا از لینا محافظت کنم
+ سریع لینا رو ببر پارک یا شهر بازی به مدت ۳ یا ۴ ساعت خونه نیاین
خانم : آخه برای....
+ همین الاااان ( داد )
خانم : چ...چشم
+ خب کوک همین الان بادی کارو انجام بدیم
کوک : هنوز نرفتن که
+ دو سه دقیقه دیگه شروع میکنیم
کوک : حله
خانم : خانم ا/ت ما حاضریم
+ باشه لینا رو بهت میسپارم چهارچشمی حواست بهش باشه وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
خانم : چشم حتما
٪ آجی جون خدافیظ
+ خدافظ قشنگم ...
+ بعد خداحافظی من و کوک کل خونه رو شروع کردیم گشتن
* بعد ۳۰ مین
کوک : اااااا/تتتتتت
+ چیه چیه چی شده ؟
کوک : فک کنم پیداش کردم
+ کجاس ؟
کوک : کوری ؟؟؟
+ ابله این شومینس :/
کوک : عه ...عجب
+ بزا برم توی اتاق پدرمو ببینم
...
نظرتون (:
لایک کنین
بوص به کله همتون
لاو یو گایز 🛹🗿🥂
ویو ا/ت :
بعد حرف کوک سوار ماشین شدیم و رفتیم عمارت
* رسیدیم ..
+ کوک همین جا وایسا من برم چن دست لباس بر دارم بیام
کوک : سریع
+اوکی ...
+ رفتم بالا و چنتا لباس برداشتم داشتم لباسارو میزاشتم توی کیفم که یهو یه چیزی از توی کمد تهیونگ افتاد ...
+ وا این دیگه چیه ؟
+ برداشتمش دیدم یه نامه ایه
نامه : سلام ا/ت میدونم که الان داری این نامه رو میخونی میخوام بهت بگم که اون کدی که روی تنت هست رمز یه گنج بزرگ توی خونتونه شاید الان تعجب کنی من از کجا میدونم ولی پدرم با پدرت شراکتی داشتن که راز های همو به هم میگفتن ...
پس ازت میخوام بری و اون گنج بزرگ رو پیدا کنی ...
از طرف تهیونگ (:
+ آخه چطور ممکنه ...
+ سریع وسایلمو جمع کردم و نامه هم با خودم بردم پایین
+ کوک.... کوووووک.
کوک : ها چته ؟
+ یه نامه ای توی کمد تهیونگ پیدا کردم اون از اینکه این کد روی تن من هست و اینکه میدونه جاش کجاعه خبر داره
کوک: جالبه پس بزن بریم ببینم چی گیرمون میاد ...
+ سوار شدیم و رفتیم خونه پدرم
+ رفتم تو درو باز کردم ...
خانم : سلام ... شما کی هستین ؟؟ اینجا چ کار....
٪ ابجییییییییییی
+ وااای سلام لینا خوبی عزیز دلممم
٪ آره اجییی
+ شما اینجا چه کار میکنین شما کی هستین
خانم : اوه من متاسفم خانم ا/ت به جا نیاوردم شما دختر آقای...
+ بله خودمم
خانم : متاسفم ولی بعد از فوت پدرتون من اومدم و از بستگان دور هستم اومدم تا از لینا محافظت کنم
+ سریع لینا رو ببر پارک یا شهر بازی به مدت ۳ یا ۴ ساعت خونه نیاین
خانم : آخه برای....
+ همین الاااان ( داد )
خانم : چ...چشم
+ خب کوک همین الان بادی کارو انجام بدیم
کوک : هنوز نرفتن که
+ دو سه دقیقه دیگه شروع میکنیم
کوک : حله
خانم : خانم ا/ت ما حاضریم
+ باشه لینا رو بهت میسپارم چهارچشمی حواست بهش باشه وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
خانم : چشم حتما
٪ آجی جون خدافیظ
+ خدافظ قشنگم ...
+ بعد خداحافظی من و کوک کل خونه رو شروع کردیم گشتن
* بعد ۳۰ مین
کوک : اااااا/تتتتتت
+ چیه چیه چی شده ؟
کوک : فک کنم پیداش کردم
+ کجاس ؟
کوک : کوری ؟؟؟
+ ابله این شومینس :/
کوک : عه ...عجب
+ بزا برم توی اتاق پدرمو ببینم
...
نظرتون (:
لایک کنین
بوص به کله همتون
لاو یو گایز 🛹🗿🥂
۱۲.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.