از همین الان میخوام همه چی رو بگم...
از همین الان میخوام همه چی رو بگم...
+بگو میشنوم
_مم ۱۵سالم چقد که یه پسر برای درخواست رابطه ازم نه شنید سر این موضوع لج کرد و یه سری عکس که من دارم یا میره میگردم برای خانواده ام فرستاد و مامان بابام باورم نکردن و وفقط دوستام و داداشم وشتم وایساد از اون به بعد با لیا زندگی کردم بعدم بورسیه شدیم کره بعدشم اومدیم کمپانی هایب درخواست کار دادیم الانم که درخدمت شمام
+زندگیت.... خیلی سخت و بده ولی...( دستمو دراز کردم و دستشو گرفتم)ممکنه برای رسیدن به هم سخنی داشته باشیم تحمل میکنی. مگه نه؟
_معلومه من برات هر چیزی رو تحمل میکنم
_کوماددا( ممنون) حالا صبحونه تو بخور
شروع کردیم صبحونه خوردم یه زره فیلم دیدیم یه زره از وضعیت تحصیلم برای کوک گفتم یه زره درمورد علایقمون حرف زدیم و یه زره بازی کردیم( دیگه؟... )که وقت برگشت به کره شد لباسامو پوشیدم و نشستم ور تخت تا کمکم حاضر شه که دلم خیلی درد گرفت تا جایی که میشد خم شدم و لبمو گاز گرفتم تا صدام در نیاد
+می هو خوبی؟ دلت درد میکنه؟ چی خوردی؟ ( نگران )
نشست کنارم و متفاوت گرفت و چسبوند به سینش
_چیزی... نیست...
+عادت شدی؟
_(حاجی این چقدر زود فهمید وای ابروم رفت)نه..
چیزه...یعنی....اره
+چرا بهم نگفتی؟ دقیقا کجا درد میکنه؟
_اینجا... خجالت کشیدم
دستشو گذاشت ور دلم چ اروم ماساژ داد دستاش گرم و بد بغلش امن بود خوب بود...
_جونگکوک نمیخواد بیب
+هیسسس ساکت شو دارم کارمو میکنم
بعد چند دقه ماساژ بهتر شدم
خودمو صاف کردم و گفتم
_بهتره کوک . . . بریم پایین الان مدیر میزنتمون
+اوک برمی چمدونتو به من از سوپری فرودگاه هم خوراکی برای خودت بخر
_باشه( ذوق)
رفتیم فرودگاه و من یه زره خوراکی خریدم رفتیم سمت هواپیما منو کوک ۵تا صندلی تز هم دور بودیم گشنمه در اچرمدم و به داداشم زنگ زدم
&الو چطوری وروجک؟
_خوبم داداش میگم کم قرا بود با ایدلم تو یه اتاق باشم یادته نه؟
&اره.... اذیتت کرده؟
_نه فقط... منو اون با هم...
&مبارک باشه
_نکیخوای دعوام کنی؟
&من خواهرمو میشناسم خواهرم تصمیم احساسی نمیگیره خیالت تخت تا تهش پشتتم
همین و بد کارت؟
_اره دارم برمیگردم کره
&فعلا برای امتحان ها تعطیلید پس الان مه برشی کره بشین بخون خب؟
_اوک
&بای
_بای
قطع کرد که یه پیام رو گوشیم اومد ناشناس و بد پیام ور وا کردم
+جونگ کمکم میرم دستشویی تو هم چند دفه بعد من بیا کارت دارم شماره مو سیو کن
_اوک
کوک رفت دستشویی منم دو دقه بعد رفتم سمت دستشویی ها یکشون درش قفل بود
_کوک اون تویی؟
در وا شد و دستمو کشید تو و در بست و منو تکیه داد به در چون ازش کوتاه تر و بدم خم شد تو صورتم تا صداش بهم برسه
+خوبی؟
_اره
+دلت بهتره؟
_خیلی دستت درد نکنه اقای جئون
+خواهش میکنم
شرط شش لایک یک فالو
فعلا بای
+بگو میشنوم
_مم ۱۵سالم چقد که یه پسر برای درخواست رابطه ازم نه شنید سر این موضوع لج کرد و یه سری عکس که من دارم یا میره میگردم برای خانواده ام فرستاد و مامان بابام باورم نکردن و وفقط دوستام و داداشم وشتم وایساد از اون به بعد با لیا زندگی کردم بعدم بورسیه شدیم کره بعدشم اومدیم کمپانی هایب درخواست کار دادیم الانم که درخدمت شمام
+زندگیت.... خیلی سخت و بده ولی...( دستمو دراز کردم و دستشو گرفتم)ممکنه برای رسیدن به هم سخنی داشته باشیم تحمل میکنی. مگه نه؟
_معلومه من برات هر چیزی رو تحمل میکنم
_کوماددا( ممنون) حالا صبحونه تو بخور
شروع کردیم صبحونه خوردم یه زره فیلم دیدیم یه زره از وضعیت تحصیلم برای کوک گفتم یه زره درمورد علایقمون حرف زدیم و یه زره بازی کردیم( دیگه؟... )که وقت برگشت به کره شد لباسامو پوشیدم و نشستم ور تخت تا کمکم حاضر شه که دلم خیلی درد گرفت تا جایی که میشد خم شدم و لبمو گاز گرفتم تا صدام در نیاد
+می هو خوبی؟ دلت درد میکنه؟ چی خوردی؟ ( نگران )
نشست کنارم و متفاوت گرفت و چسبوند به سینش
_چیزی... نیست...
+عادت شدی؟
_(حاجی این چقدر زود فهمید وای ابروم رفت)نه..
چیزه...یعنی....اره
+چرا بهم نگفتی؟ دقیقا کجا درد میکنه؟
_اینجا... خجالت کشیدم
دستشو گذاشت ور دلم چ اروم ماساژ داد دستاش گرم و بد بغلش امن بود خوب بود...
_جونگکوک نمیخواد بیب
+هیسسس ساکت شو دارم کارمو میکنم
بعد چند دقه ماساژ بهتر شدم
خودمو صاف کردم و گفتم
_بهتره کوک . . . بریم پایین الان مدیر میزنتمون
+اوک برمی چمدونتو به من از سوپری فرودگاه هم خوراکی برای خودت بخر
_باشه( ذوق)
رفتیم فرودگاه و من یه زره خوراکی خریدم رفتیم سمت هواپیما منو کوک ۵تا صندلی تز هم دور بودیم گشنمه در اچرمدم و به داداشم زنگ زدم
&الو چطوری وروجک؟
_خوبم داداش میگم کم قرا بود با ایدلم تو یه اتاق باشم یادته نه؟
&اره.... اذیتت کرده؟
_نه فقط... منو اون با هم...
&مبارک باشه
_نکیخوای دعوام کنی؟
&من خواهرمو میشناسم خواهرم تصمیم احساسی نمیگیره خیالت تخت تا تهش پشتتم
همین و بد کارت؟
_اره دارم برمیگردم کره
&فعلا برای امتحان ها تعطیلید پس الان مه برشی کره بشین بخون خب؟
_اوک
&بای
_بای
قطع کرد که یه پیام رو گوشیم اومد ناشناس و بد پیام ور وا کردم
+جونگ کمکم میرم دستشویی تو هم چند دفه بعد من بیا کارت دارم شماره مو سیو کن
_اوک
کوک رفت دستشویی منم دو دقه بعد رفتم سمت دستشویی ها یکشون درش قفل بود
_کوک اون تویی؟
در وا شد و دستمو کشید تو و در بست و منو تکیه داد به در چون ازش کوتاه تر و بدم خم شد تو صورتم تا صداش بهم برسه
+خوبی؟
_اره
+دلت بهتره؟
_خیلی دستت درد نکنه اقای جئون
+خواهش میکنم
شرط شش لایک یک فالو
فعلا بای
۱.۵k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.