جغد کوچولوی من🦉:
جغد کوچولوی من🦉:
part: 44
D:
اون محراب بود
محرابو کنار زدم پریدم بغل مهشاد
مهشاد: دیانا دلم برات تنگ شده بود
محراب: سلام بر اهالی منزل
بجها: سلامم
محراب: مثل اینکه دیانا خانوم زبونتونو موش خورده
-من با تو حرفی ندارم
محراب: دیانا غشق داداش
-برو اون طرف کس خل
محراب: بی ادب، اجی اشتی
-نعع
محراب: حیف کع جعبه خوراکی تو ماشینه
-سویچ هارو بده به من
محراب: بفرما
سویچ هارو گرفتم رفتم توی ماشین اینجا جعبه خوراکی نبود کل ماشینو گشتم هیچی نبود وایستا صندلی خوابوندم
تمام عکس های منو محراب با کل شمع تزئین شده بود
با گل نوشته اجی اشتی؟
منم با گل نوشتم بله داداشی
رفتم توی خونه
محراب: خوراکی هارو دیدی
-منو گول میزنی ماشین خالی بود
محراب بچها رنگشون پرید وات اینا هم میدونستن
منم خودمو زدم ببه ناراحتی رفتم توی اتاق بعد از 30مین
محراب در زد
محراب: دیا ژون بیا
-کورخوندی محراب گوزو
با داد پانیذ رفتم بیرون وات چقدر اینجا ناز بود گل بادکنک شمع کیک روش نوشته اجی اشتی
منم گفتم: نع اشتی نع اگه میخوای اشتی کنم برو خوراکی هارو از زیر صندلی ماشینت بیار قفل بود اونجا
محراب رفتن بعد چند مین با خوشحالی اومد
مهشاد: چی شدی محراب
ارسلان: هیچی ذوق مرگ شده
نیکا: هوی خوبی
پانیذ ممد: هنگ کرده
امیر: الاغ
محراب: دیا اشتی کرده.
ممد: دروغ میگی
-نع داداشم راست میگه سوپرایز ماشینش نوشتم بله
همه بجها دست زدن
-به افتخار محردیا که چند ماه نداشتیمشون
یهو اهنگ برا چی اوضاع رو پیچیده کنیم گذاشتن
شروع کردیم به رقصیدن
-خب من میخوام یه اهنگ بخونه میخوام شما هم همراهیم کنید
میگفتم نباشم🖤🦉
میکفتی نمیشه🖤🦉
میکشیدی یه قلب🖤🦉
رو بخار شیشع🖤🦉
اما میدونستی کع🖤🦉
جاش رو شیشه میمونه🖤🦉
بیبی ببین بارونه🖤🦉
بیبی ببین بارونه🖤🦉
محراب: بین ارسلان دیانا چیزی هست
پانیذ: ناسلامتی رلن
محراب: ارسلانن بگیری یا نع
-محراب داداش بگیره نگیره با ساتور میفتم به جونش
مهشاد: مبارکهــ
ممد: ارسلان بگیر نیست بک. یره
پانیذ: ممد 😂😂
ارسلان: ممد فاتحه ات خونده اس
ممد: ارسلان من کس خلی کرد ولم ده
ارسلان: نچ
part: 44
D:
اون محراب بود
محرابو کنار زدم پریدم بغل مهشاد
مهشاد: دیانا دلم برات تنگ شده بود
محراب: سلام بر اهالی منزل
بجها: سلامم
محراب: مثل اینکه دیانا خانوم زبونتونو موش خورده
-من با تو حرفی ندارم
محراب: دیانا غشق داداش
-برو اون طرف کس خل
محراب: بی ادب، اجی اشتی
-نعع
محراب: حیف کع جعبه خوراکی تو ماشینه
-سویچ هارو بده به من
محراب: بفرما
سویچ هارو گرفتم رفتم توی ماشین اینجا جعبه خوراکی نبود کل ماشینو گشتم هیچی نبود وایستا صندلی خوابوندم
تمام عکس های منو محراب با کل شمع تزئین شده بود
با گل نوشته اجی اشتی؟
منم با گل نوشتم بله داداشی
رفتم توی خونه
محراب: خوراکی هارو دیدی
-منو گول میزنی ماشین خالی بود
محراب بچها رنگشون پرید وات اینا هم میدونستن
منم خودمو زدم ببه ناراحتی رفتم توی اتاق بعد از 30مین
محراب در زد
محراب: دیا ژون بیا
-کورخوندی محراب گوزو
با داد پانیذ رفتم بیرون وات چقدر اینجا ناز بود گل بادکنک شمع کیک روش نوشته اجی اشتی
منم گفتم: نع اشتی نع اگه میخوای اشتی کنم برو خوراکی هارو از زیر صندلی ماشینت بیار قفل بود اونجا
محراب رفتن بعد چند مین با خوشحالی اومد
مهشاد: چی شدی محراب
ارسلان: هیچی ذوق مرگ شده
نیکا: هوی خوبی
پانیذ ممد: هنگ کرده
امیر: الاغ
محراب: دیا اشتی کرده.
ممد: دروغ میگی
-نع داداشم راست میگه سوپرایز ماشینش نوشتم بله
همه بجها دست زدن
-به افتخار محردیا که چند ماه نداشتیمشون
یهو اهنگ برا چی اوضاع رو پیچیده کنیم گذاشتن
شروع کردیم به رقصیدن
-خب من میخوام یه اهنگ بخونه میخوام شما هم همراهیم کنید
میگفتم نباشم🖤🦉
میکفتی نمیشه🖤🦉
میکشیدی یه قلب🖤🦉
رو بخار شیشع🖤🦉
اما میدونستی کع🖤🦉
جاش رو شیشه میمونه🖤🦉
بیبی ببین بارونه🖤🦉
بیبی ببین بارونه🖤🦉
محراب: بین ارسلان دیانا چیزی هست
پانیذ: ناسلامتی رلن
محراب: ارسلانن بگیری یا نع
-محراب داداش بگیره نگیره با ساتور میفتم به جونش
مهشاد: مبارکهــ
ممد: ارسلان بگیر نیست بک. یره
پانیذ: ممد 😂😂
ارسلان: ممد فاتحه ات خونده اس
ممد: ارسلان من کس خلی کرد ولم ده
ارسلان: نچ
۵.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.