جغد کوچولوی من

جغد کوچولوی من 🦉:
part: 42
D:
مهتاب: داستان از این قراره
-اره مامان دهنت قرص به هیچکس نگو
مهتاب: باشه دخترم
ارسلان: دیانا من بازم معذرت میخوام که تو رو به بازی کرفتم
-ارسلان الان مهمه که عاشق همیم
ارش: خب بریم غذا بخوریم
-من اشتهام کور شد
نیکا: دیانا فسنجوناا
-اِ فسنجونا رو من میخورم
رفتیم نشستیم سر سفره
من با غذا بازی میکردم کلی سوال توی ذهنم بود
ارسلان مهگل تا حالا رابطه ج. ن. س. ی داشتن
تاحالا لب گرفتن
تاحالا از همو دیدن
مهم تر از این بود که ارسلان هنوز دوستش داره یا نع
ارش: دیانا نمیخوری
-دستتون درد نکنه
از سر سفره بلند شدم
اوفف من باید زودتر برم ایران من نمیتونم اینجا بمونم
رفتم تویذاتاق کع پیام اومد روی گوشیم
شماره مهگل بود.
چندتا عکس فرستاده بود بادیدن اون عکسا
زدم زیر گریه نع اون ارسلان نیست
ارسلان مهگل داشتن س. ک. س میکردن
فیلمم فرستاد نگاه کردم
فیلم پلی شد
مهگل: اه اه ا. رسلان یواش تر اه
ارسلان: باربی سکسی من مگه میتونم از دست بکشم
با دیدن این فیلم حال بهم خورد رفتم سرویس هرچی خورده
بودم اوردم بالا حالم اصلا خوب نبود
(دوستان دیانا حامله نیست چون رابطه نداشتن)
وای خدایا چرا من چرا با دل من همه بازی میکنن
دوباره پیام اومد از طرف هستی بود.
+دیانا میدونم مهگل اونا فرستاد حالت بد شد اما باید بگم ارسلان به همه گرایش داره
چی ارسلان گرابش داره نع من دیگه نمیتونم حالم بد بود
دیدگاه ها (۱)

جغد کوچولوی من 🦉: ‌part: 43D: رفتم توی ایینه خودمو نگاه کردم...

جغد کوچولوی من🦉:part: 44D: اون محراب بود محرابو کنار زدم پری...

جغد کوچولوی من 🦉: part: 41D: با یاد اون لحظه بغضم گرفت(فلش ب...

جغد کوچولوی من 🦉: part: 40D: سر راه ارسلان وایستاد غذا گرفتق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط