جغد کوچولوی من

جغد کوچولوی من 🦉:
‌part: 43
D:
رفتم توی ایینه خودمو نگاه کردم
اینقدر گریه کرده بودم زیر چشمام پُف کرده بود
ارسلان اومد تو
+دیانا گریه کردی؟
-ارسلان صحبت نکن یه سوال میپرسم راستشو بگو
+جان بگو
-تو گرایش داری
+کی اینو بهت گفت
-سوال منو با سوال جواب نده
+گرایش دارم
-ارسلان من نمیتونم بیا رابطه رو تموم کنیم
+چی دیانا میگی
-اصلا پیمای تو ماشین برات اومد چی بود؟
+براچی اینارو میپرسی؟
-ارسلان جواب بده
+از طرف شماره ناشناس پیام اومده بود
-چی نوشته بود
+نوشته بود دیانا عزیزتو میخوای ولش کن وگرنه میکشمش
-ارسلان بیا رابطه رو تموم کنیم
+دیانا اگر به خاطر گرایشمه بعد از نقشه درستش میکنم
-قول
+قول
-ارسلان داغون شدمم ، نمیتونم بدون تو طاقت بیارم این چند ماه رو
+چند روز نه ماه جدا میشیم که بهمون شک نکن
(اوه نصف نقشه رو گفتم)
-شب بخیر
با نوری که توی صورتم خورد بیدار شدم
رفتم حمام دوش گرفتم اومدم از جمام بیرون
شلوارک کرومی پوشیدم با لباسش
-سلام
بجها: سلام
نشستیم خود بچها صبحانه خوردیم
اومدم لقمه رو بزار دهنم زنگ خورد
-من باز میکنم
رفتم درو باز کردم با کسی که دیدم پشمام ریخت
(کی میتونه باشه به نظرتون)
دیدگاه ها (۶)

جغد کوچولوی من🦉:part: 44D: اون محراب بود محرابو کنار زدم پری...

جغد کوچولوی من 🦉: part: 45D: ارسلان همینو که گفت بدو بدو رفت...

جغد کوچولوی من 🦉: part: 42D: مهتاب: داستان از این قراره-اره ...

جغد کوچولوی من 🦉: part: 41D: با یاد اون لحظه بغضم گرفت(فلش ب...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت ۶۶دیانا: از خواب بیدار شدم بدنم کوفته بود ...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط