Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۱
سرتو تکون میدی و اونم میره و کنار یه ستون وایمیسته
به این فکر میکردی که چرا تو باید میومدی اینجا،اینجا هیچکس تورو نمیشناسه و توم هیچکسو نمیشناسی،همه در حال حرف زدن بودن و تو داشتی نگاشون میکردی
×نوشیدنی میل دارید؟
+ام....نه ممنون
تو هیچ وقت شراب یا سوجو و آبجو نخورده بودی و نمیخواستیم بخوری چون میدونستی زود معتاد میشی
سرجات نشسته بودی و داشتی با انگشتات ور میرفتی که صدای بلندی اومد و نظرتو جلب کرد
=خانم ها و آقایون، از شما قدردانی میکنیم که به این مهمونی اومدین و دعوت مارو قبول کردین و.....خوش اومدین
همه دست میزنن و توم همینجور به نگاه کردن ادامه میدی که یکی میاد کنارت میشینه
~سلام
نگاهش میکنی با یه چهره که واقعا شبیه انیمه بود رو به رو میشی
+عا.....سلام
~میتونم اسمتون رو بپرسم؟
+عام...ا/ت
دستتو میگیره و میبوسه و لبخند میزنه
~خوشبختم خانم ا/ت
لبخند استرسی میزنی و دستتو اروم میکشی
+منم...خوشبختم
لبخند میزنه و صاف میشینه و یه پاشو میندازه رو اون یکی پاش و از دست گارسونی که داشت رد میشد یه لیوان واین بر میداره و تو دستش تکونش میده
~تنها اومدی؟
+ام...حقیقتش من از این مهمونی خبری نداشتم،یه دوست منو آورد اینجا
یکم از واین میخوره
~میدونم
و لبخند میزنه،یه دختر قد بلند با موهای قهوه ای روشن و بلند که لباس بلند آبی پوشیده بود میاد سمت میز ما و روشو میکنه به پسری که روبروم نشسته بود
=میتونین چند لحظه وقتتون رو به ما بدین....آقای سئو؟
لبخند میزنه و سرشو تکون میده و بعد به تو نگاه میکنه
~از مهمونی لذت ببر
سرتو تکون میدی و اونم بلند میشه و با دستش به روبرو دختره اشاره میکنه
~بریم
و بعد میرن سر یه میز دیگه،چند ثانیه بعد کوک میاد کنارت و دستشو میزاره رو شونت
-چی گفت؟
نگا میکنی به پشت سرت و با کوک مواجه میشی
+عا....چیزی نگفت....حتی اسمشم نپرسیدم...اون کیه؟
قیافه کوک بنظر جدی میومد
-میزبان اینجا
چشمات درشت میشه
+واقعا؟
سرشو تکون میده و به میزبان نگاه میکنه
-از وقتی که بادیگارد شدم اون کمکم کرده و الان به من بیشتر از همه بادیگارداش اعتماد داره و منم بهش وفادارم
سرتو تکون میدی
+اها....پس حتما برای هم مثل برادر میمونین
چند بار میزنه رو شونت
-من دیگه باید برم،از همین الان ازت معذرت میخوام
و قبل اینکه تو چیزی بگی میره
+چش.....نیازی نبود معذرت خواهی کنه،اونقدرام اینجا بد نیست
و لیوان واین روی میزو و برمیداری و یکم ازش میخوری و انقد که تیز و تلخ بود میریزه رو لباست
+هایش....چرا ازش خوردم،حتی مال منم نبود
بلند میشی و لباستو با دستمال پاک میکنی و از یکی از گارسون میپرسی
+ببخشید،دسشویی کدوم سمته؟
×ازون طرف خانم
و به یه سمتی اشاره میکنه و توم کیفتو میزاری روی میز و...
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۱
سرتو تکون میدی و اونم میره و کنار یه ستون وایمیسته
به این فکر میکردی که چرا تو باید میومدی اینجا،اینجا هیچکس تورو نمیشناسه و توم هیچکسو نمیشناسی،همه در حال حرف زدن بودن و تو داشتی نگاشون میکردی
×نوشیدنی میل دارید؟
+ام....نه ممنون
تو هیچ وقت شراب یا سوجو و آبجو نخورده بودی و نمیخواستیم بخوری چون میدونستی زود معتاد میشی
سرجات نشسته بودی و داشتی با انگشتات ور میرفتی که صدای بلندی اومد و نظرتو جلب کرد
=خانم ها و آقایون، از شما قدردانی میکنیم که به این مهمونی اومدین و دعوت مارو قبول کردین و.....خوش اومدین
همه دست میزنن و توم همینجور به نگاه کردن ادامه میدی که یکی میاد کنارت میشینه
~سلام
نگاهش میکنی با یه چهره که واقعا شبیه انیمه بود رو به رو میشی
+عا.....سلام
~میتونم اسمتون رو بپرسم؟
+عام...ا/ت
دستتو میگیره و میبوسه و لبخند میزنه
~خوشبختم خانم ا/ت
لبخند استرسی میزنی و دستتو اروم میکشی
+منم...خوشبختم
لبخند میزنه و صاف میشینه و یه پاشو میندازه رو اون یکی پاش و از دست گارسونی که داشت رد میشد یه لیوان واین بر میداره و تو دستش تکونش میده
~تنها اومدی؟
+ام...حقیقتش من از این مهمونی خبری نداشتم،یه دوست منو آورد اینجا
یکم از واین میخوره
~میدونم
و لبخند میزنه،یه دختر قد بلند با موهای قهوه ای روشن و بلند که لباس بلند آبی پوشیده بود میاد سمت میز ما و روشو میکنه به پسری که روبروم نشسته بود
=میتونین چند لحظه وقتتون رو به ما بدین....آقای سئو؟
لبخند میزنه و سرشو تکون میده و بعد به تو نگاه میکنه
~از مهمونی لذت ببر
سرتو تکون میدی و اونم بلند میشه و با دستش به روبرو دختره اشاره میکنه
~بریم
و بعد میرن سر یه میز دیگه،چند ثانیه بعد کوک میاد کنارت و دستشو میزاره رو شونت
-چی گفت؟
نگا میکنی به پشت سرت و با کوک مواجه میشی
+عا....چیزی نگفت....حتی اسمشم نپرسیدم...اون کیه؟
قیافه کوک بنظر جدی میومد
-میزبان اینجا
چشمات درشت میشه
+واقعا؟
سرشو تکون میده و به میزبان نگاه میکنه
-از وقتی که بادیگارد شدم اون کمکم کرده و الان به من بیشتر از همه بادیگارداش اعتماد داره و منم بهش وفادارم
سرتو تکون میدی
+اها....پس حتما برای هم مثل برادر میمونین
چند بار میزنه رو شونت
-من دیگه باید برم،از همین الان ازت معذرت میخوام
و قبل اینکه تو چیزی بگی میره
+چش.....نیازی نبود معذرت خواهی کنه،اونقدرام اینجا بد نیست
و لیوان واین روی میزو و برمیداری و یکم ازش میخوری و انقد که تیز و تلخ بود میریزه رو لباست
+هایش....چرا ازش خوردم،حتی مال منم نبود
بلند میشی و لباستو با دستمال پاک میکنی و از یکی از گارسون میپرسی
+ببخشید،دسشویی کدوم سمته؟
×ازون طرف خانم
و به یه سمتی اشاره میکنه و توم کیفتو میزاری روی میز و...
🍃🗿
۱۱.۴k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.