عشق مشکی
عشق مشکی
p 19
با حرف تهیونگ انگار کپ کردم
+تهیونگ:قراره بریم آمریکا ا.ت وسایل مورد نیازتو جمع کن تو ساک کن قراره فردا حرکت کنیم
-تهیونگ خوب بود از من میپرسیدی دوست دارم بیام یا نه
+تهیونگ:مگه دست توعه؟هرجایی که من باشم توهم باید باشی
حس کردم قند تو دلم آب شد ولی جاشو به پوزخند دادم تهیونگ مال ا.ده نه مال من دلمو نباید بهش خوش کنم
£جونگ کوک:پس من میرم چمدونمو جمع کنم مرسی بابت غذای خوشمزت ا.ت
-نوش جونت کوک
خیلی خوشحال بودم که جونگ کوک هم قراره با ما بیاد آدم فانی بود ازش خوشم اومد
جونگ کوک با تهیونگ خداحافظی کرد و از خونه رفت بیرون
+تهیونگ:ا.ت گفته باشم ا.د هم میخواد با ما بیاد دعوا راه نمیندازی وگرنه نه من نه تو
وقتی تهیونگ گفت ا.د هم با ما میاد انگاری سنگ ریختن رو سرم هیچ از اون دختره چندش نچسب عوضی خوشم میاد
رفتم تو اتاقم و چمدونمو جمع کردم لباسام و مسواک و خمیر دندون و وسایل مهممو توش گذاشتم..........
باید قوی باشم به من میگن ا.ت نمیذارم اون دختره ناراحتم کنه از پسش برمیام
از زبان تهیونگ:
به ا.د زنگ زدم و گفتم چمدونشو جمع کنه که فردا قرارع بریم بهش گفتم ا.تم قرارع بیاد
$ا.د:من چرا باید با اون دختر دهاتی همسفر بشم؟
+تهیونگ:ا.د لطفا شروع نکن نباید فرار کنه ما شاید چند ماهی اونجا موندیم نمیخوام تنها باشه
$ا.د:باشه ولی چیزی گفت جوابشو میدما
+تهیونگ:باشه پوووف
گوشیو قطع کردم
نزدیکای شب بود خیلی گشنم شده بود رفتم از خونه بیرون دنبال خرگوش گشتم
بعد چند مین پیداش کردم گرفتمش و خونشو خوردم
از زبان ا.ت:
شب شده بود منم داشتم کتاب میخوندم بعد چند دقیقه حس کردم چشمام داره گرم میشه کتابو گذاشتم کنار و روی تختم دراز کشیدم و برقو خاموش کردم چشمامم بستم
صبح~~~
ازخواب بیدار شدم موهامو شونه زدم و خمیازه ای کشیدم
شرط نمیزارم ببینم خودتون چقد لایک و کامنت میزارین
p 19
با حرف تهیونگ انگار کپ کردم
+تهیونگ:قراره بریم آمریکا ا.ت وسایل مورد نیازتو جمع کن تو ساک کن قراره فردا حرکت کنیم
-تهیونگ خوب بود از من میپرسیدی دوست دارم بیام یا نه
+تهیونگ:مگه دست توعه؟هرجایی که من باشم توهم باید باشی
حس کردم قند تو دلم آب شد ولی جاشو به پوزخند دادم تهیونگ مال ا.ده نه مال من دلمو نباید بهش خوش کنم
£جونگ کوک:پس من میرم چمدونمو جمع کنم مرسی بابت غذای خوشمزت ا.ت
-نوش جونت کوک
خیلی خوشحال بودم که جونگ کوک هم قراره با ما بیاد آدم فانی بود ازش خوشم اومد
جونگ کوک با تهیونگ خداحافظی کرد و از خونه رفت بیرون
+تهیونگ:ا.ت گفته باشم ا.د هم میخواد با ما بیاد دعوا راه نمیندازی وگرنه نه من نه تو
وقتی تهیونگ گفت ا.د هم با ما میاد انگاری سنگ ریختن رو سرم هیچ از اون دختره چندش نچسب عوضی خوشم میاد
رفتم تو اتاقم و چمدونمو جمع کردم لباسام و مسواک و خمیر دندون و وسایل مهممو توش گذاشتم..........
باید قوی باشم به من میگن ا.ت نمیذارم اون دختره ناراحتم کنه از پسش برمیام
از زبان تهیونگ:
به ا.د زنگ زدم و گفتم چمدونشو جمع کنه که فردا قرارع بریم بهش گفتم ا.تم قرارع بیاد
$ا.د:من چرا باید با اون دختر دهاتی همسفر بشم؟
+تهیونگ:ا.د لطفا شروع نکن نباید فرار کنه ما شاید چند ماهی اونجا موندیم نمیخوام تنها باشه
$ا.د:باشه ولی چیزی گفت جوابشو میدما
+تهیونگ:باشه پوووف
گوشیو قطع کردم
نزدیکای شب بود خیلی گشنم شده بود رفتم از خونه بیرون دنبال خرگوش گشتم
بعد چند مین پیداش کردم گرفتمش و خونشو خوردم
از زبان ا.ت:
شب شده بود منم داشتم کتاب میخوندم بعد چند دقیقه حس کردم چشمام داره گرم میشه کتابو گذاشتم کنار و روی تختم دراز کشیدم و برقو خاموش کردم چشمامم بستم
صبح~~~
ازخواب بیدار شدم موهامو شونه زدم و خمیازه ای کشیدم
شرط نمیزارم ببینم خودتون چقد لایک و کامنت میزارین
- ۱۵.۲k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط