تصادف

تصادف
پارت ۲۱

ووشی:صبر بده به پرستار بگم بیا سرومتو برداره
پرستار اومد سرم رو ازم جدا کرد
الان حس اون بدبختی دارم که بعد 10 سال خاطراتش برگرده ولی عشقش بخاطر اشتباه خودش تو حالت نباتی باشه
(ادمین ویو)
ته روی صندلی کنار ات نشسته بود اشک میریخت
دستاش رو صورت دختر کشید باهاش حرف میزد
دکترا گفته بود ا.ت صداشو میشنوه
-لطفا برگرد پیشم طاقت دوریتو ندارم
بعد کلی درد دل بلند شد گفت
-انتقامتو میگیرم
از اتاق خارج شد با بادیگاردش راهی عمارت جدید شد
(-سه سال بعد)
(حالا اگه من بزارم این دوتا بهم برسن)
(تهیونگ ویو)
بلاخره بعد سه سال رد فلوریا زدم
شماره ناشناس پیام دادم میخوام قرارد ببندم باهاش قرار گذاشتم
فکر کردن به فلوریا اعصابم بد خورد کرده بود
-دختره......(سانسور صدا سیما)
بادیگارد وارد اتاق شد
بادیگارد:قربان
باید اماده بشید تا راه بیفتیم
رفتم سمت اتاقم لباسام پوشیدم
عطر مورد علاقه ا.ت هم زدم
-حالا چی میشه زنگ بزنن بگن چشماتو باز کردی
رفتم سمت تفنگام یکیش برداشتم گذاشتم تو جیب کنم رفتم بیرون
-بریم
رفتیم جایی که باید میرفتیم(منطقی بود)
به بچه گفته بودم فلوریا بیهوش کنن
رفتیم جایی که باید اونجا میرفتم
فلوریا دیدم بیهوش رو صندلی بسته شده
به بادیگاردا گفتم برن بیرون
اب سردو برداشتم ریختم تو صورت فلوریا
که چشماش باز کرد
-نایس تو میتیو پرنسس
بعد از یه سال دوباره
همدیگه ملاقات کردیم بیب
حتا سرنوشتم میخواد ما با هم باشیم (پوزخند)
ترس تو چشماش واضحه دیدم
رفتم نیم سانتی صورتش غریدم
-منو میخواستی بکشی؟
فلوریا:چی از جونم میخوای؟
-بادمجونتو
فلوریا:هان؟
-بادم رو حذف کن
فلوریا:عوضیییی
پدرت ردمو میزنه
سریع ساکت شد
-پدرم چشه؟
فلوریا:ن نه پدرت ن...ن...نه
-نگو باعث بانی تمام این اتفاقا کار اونه؟
فلور:عاره
من خواهر امیلی هستم
-چییی؟خواهر اون جنده ای؟
اینقدر اعصبی شدم که
پامو گذاشتم رو صندلیش حلش دادم
-چطور تونستی
خواهر هرزتو کشتم بس نبود؟
فلوریدا:با پدرت همدست شدم انتقام بگیرم و موفق شدم(پوزخند)
عشقت باید تا الان مرده باشه
-چ...چی؟
دیدگاه ها (۸)

عشق مشکی p20از زبان ا.ت :دره اتاقو باز کردم و رفتم بیرون رفت...

عشق مشکی p21از زبان ا.ت:به خودم اومدم دیدم رسیدیم جای هواپیم...

عشق مشکی p 19با حرف تهیونگ انگار کپ کردم+تهیونگ:قراره بریم آ...

بچه ها واقعا لایک ها و کامنتاتون کمه مثلا من الان 200 تا فال...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

پارت ۲۲

تکپارتیموضوع:وقتی بی خبر میره سفر کاریاز زبون شوگا:از چند رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط