عشق مشکی
عشق مشکی
p20
از زبان ا.ت :
دره اتاقو باز کردم و رفتم بیرون رفتم تو آشپزخونه و صورتمو شستم
از پله ها بالا رفتم
رفتم دره اتاق تهیونگو زدم جوابی نشنیدم
درو باز کردم و رفتم تو اتاقش
-ته بیدار شو
واکنشی نشون نداد رفتم بالای سرش و تکونش دادم که تکون خورد
+تهیونگ:اینجا چیکار میکنی ا.ت
سرمو با ناراحتی تکون دادم
-عوض سلام دادن و صبح بخیر گفتنته؟
+تهیونگ:سلام خوبی
-اهوم کی حرکت میکنیم خواستم ازت بپرسم
+تهیونگ:۲ساعت دیگه
سری تکون دادم و از اتاق تهیونگ رفتم بیرون
رفتم نوتلا ساندویچ کردم که گشنه نمونیم تو راه
بعد درست کردن ساندویچ ها گذاشتمشون تو کیفم
رفتم تو اتاقم باید حرص تهیونگو دربیارم و به ا.د بفهمونم دهاتی خودشه
برای همون خیلی آرایش کردم موهامو حالت دادم و شلوار لی و نیم تنمو پوشیدم
کفشامم پام کردم چمدون و کیفمو ورداشتم و از اتاق رفتم بیرون
همینجوری که چمدونمو میکشیدم از پله ها رفتم بیرون
که یکی اومد چمدونمو از دستم گرفت دیدم جونگ کوکه
-سلام کوک ممنون
£جونگ کوک:سلام فسقلی
خنده ای کردم تهیونگ و ا.د و دیدم ماشالا همشون تیپ لی زده بودن تعجب کردم ناخداگاه باهم ست کرده بودیم
تهیونگ اومد نزدیک گوشم گفت چرا نیم تنه پوشیدی لباست خیلی بازه داری عصبیم میکنی
منم جوری که فقط خودش بشنوه گفتم برو به پوشش دوست دخترت ا.د گیر بده اوکی؟
ا.د داشت پوزخند میزد واسه من منم اداشو درآوردم
که چشم قره ای رفت به من
سوار ماشین تهیونگ شدیم تهیونگ و ا.د جلو نشسته بودن منو جونگ کوک عقب نشسته بودیم
خداروشکر کردم جونگ کوک میاد باهامون وگرنه از تنهایی میمیرم
-تهیونگ میشه آهنگ بزاری؟
+تهیونگ:هوم اوکی
تهیونگ آهنگ ملایمی گذاشت و من سرمو تکیه دادم به شیشه ماشین و به بیرون نگاه کردم دلم خیلی واسه کشورم تنگ میشه
p20
از زبان ا.ت :
دره اتاقو باز کردم و رفتم بیرون رفتم تو آشپزخونه و صورتمو شستم
از پله ها بالا رفتم
رفتم دره اتاق تهیونگو زدم جوابی نشنیدم
درو باز کردم و رفتم تو اتاقش
-ته بیدار شو
واکنشی نشون نداد رفتم بالای سرش و تکونش دادم که تکون خورد
+تهیونگ:اینجا چیکار میکنی ا.ت
سرمو با ناراحتی تکون دادم
-عوض سلام دادن و صبح بخیر گفتنته؟
+تهیونگ:سلام خوبی
-اهوم کی حرکت میکنیم خواستم ازت بپرسم
+تهیونگ:۲ساعت دیگه
سری تکون دادم و از اتاق تهیونگ رفتم بیرون
رفتم نوتلا ساندویچ کردم که گشنه نمونیم تو راه
بعد درست کردن ساندویچ ها گذاشتمشون تو کیفم
رفتم تو اتاقم باید حرص تهیونگو دربیارم و به ا.د بفهمونم دهاتی خودشه
برای همون خیلی آرایش کردم موهامو حالت دادم و شلوار لی و نیم تنمو پوشیدم
کفشامم پام کردم چمدون و کیفمو ورداشتم و از اتاق رفتم بیرون
همینجوری که چمدونمو میکشیدم از پله ها رفتم بیرون
که یکی اومد چمدونمو از دستم گرفت دیدم جونگ کوکه
-سلام کوک ممنون
£جونگ کوک:سلام فسقلی
خنده ای کردم تهیونگ و ا.د و دیدم ماشالا همشون تیپ لی زده بودن تعجب کردم ناخداگاه باهم ست کرده بودیم
تهیونگ اومد نزدیک گوشم گفت چرا نیم تنه پوشیدی لباست خیلی بازه داری عصبیم میکنی
منم جوری که فقط خودش بشنوه گفتم برو به پوشش دوست دخترت ا.د گیر بده اوکی؟
ا.د داشت پوزخند میزد واسه من منم اداشو درآوردم
که چشم قره ای رفت به من
سوار ماشین تهیونگ شدیم تهیونگ و ا.د جلو نشسته بودن منو جونگ کوک عقب نشسته بودیم
خداروشکر کردم جونگ کوک میاد باهامون وگرنه از تنهایی میمیرم
-تهیونگ میشه آهنگ بزاری؟
+تهیونگ:هوم اوکی
تهیونگ آهنگ ملایمی گذاشت و من سرمو تکیه دادم به شیشه ماشین و به بیرون نگاه کردم دلم خیلی واسه کشورم تنگ میشه
۱۶.۰k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.