Part

Part 9

ات ویو

با بچه ها رفتیم سر کلاس که بعد بیست دقیقه برای گوشیم پیام اومد بازش کردم باورم نمیشد اون کوک بود
پیام

کوک: سلام دختر کوچولوم چطوری شنیدم رگتو زدی مگه بهت نگفتم از این کارا نکن چرا غذاتو نمی‌خوری یعنی اگه یونگ سو به من نگه نمی‌خواستی پیام بدی

ا،ت: از شدت خوشحالی جیغ زدم که معلم با تعجب بهم نگاه کرد بعد دمه گوش یونگ سو گفتم

ا،ت: کوک بهم پیام داده
یونگ سو: بعد کلاس نشون بده
ات،: باش

فلش بک به بعد کلاس

هاری: ا،ت چی شده آنقدر خوشحالی

یونگ سو: مشخص چون کوک جونش بهش پیام داده

ا،ت: ببین چی نوشته

یونگ سو و هاری پیام و خواندن

یونگ سو: پشمام البته اگه من نبودم با هم آشتی نمی‌کردید

ا،ت: واقعا ازت ممنونم

یونگ سو: ما اینیم دیگه

ات،: بچه ها من دیرم شده باید برم

یونگ سو:, دیرت شده یا میخوای به عشقت پیام بدی

ا،ت: هردوش

یونگ سو: خاک تو سرت ولی بروو

ا،ت: چشم فعلا

ا،ت ویو رفتم خونه به کوک پیام دادم و باهاش آشتی کردم الان یک هفته از دعوا مون گذشته و منو کوک خیلی رابطمون خوب شده و فردا قرار ببینمش به بابام گفتم که دارم میرم یونگ سو رو ببینم اگه اینجوری بهش نمیگفتم نمی‌داشت برم بیچاره یونگ سو
دیدگاه ها (۷)

بچه ها ببخشید یه مدت نبودم دوباره شروع کردم به ادامه دادن فی...

مثلث مافیا part 15

مثلث مافیا part 14

Part 8ا،ت: اره از تو نظر میگیرم الان بگو من چیکار کنم یونگ س...

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

پارت ۴۱ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۴۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط