پارت ششم
پارت ششم
-البته که میمونم! ولی اگه من مثه چانگ ای وضعیت مالیم بد شد چی؟
-می مونم! می مونم پیشت و کمکت می کنم بیا بهم قول بدیم تحت هر شرایطی یا هر اتفاقی که برامون افتاد پیش هم بمونیم و بهم کمک کنیم!....می دونی چیه احساس می کنم من قبلا جای سئو بودم...یعنی....یعنی انگار قبلا دیدمش!
-منم حس می کنم قبلا پیش چانگ ای بودم یا مثلا یه آدم فقیر بودم در حالی که شرکت مال پدربزرگم بود بعدم دادتش به پدر و مادرم حالام مال منه....این مهم نیست من...قول میدم ا/ت تا آخرین لحظه ای که زنده ام عاشقت می مونم و همراهت میشم!
-منم همین طور و اینو بدون که خیلی دوست دارم!
-منم دوست دارم!
و اونا در کسری از ثانیه همدیگه رو در آغوش گرفتن
شاید سئو و چانگ ای تو زندگی قبلیشون نتونستن خوشبخت بشن یا به آرزوشون نرسیدن یا نتونستن کنار عشقشون زندگی خوبی داشته باشن اما حالا اونا با یه زندگی جدید به اسم تهیونگ و ا/ت یه زندگی تازه و قشنگ رو شروع کرده بودن و اونا پیش همدیگه بودن
آدم هایی با گذشته مشترک و آینده ای روشن!
*
من به این اعتقاد دارم که ما بعد از مرگمون روح ما زندگی جدید رو شروع میکنه
ممکنه تو زندگی جدیدمون تو نقطه مخالف فردی باشیم که تو زندگی قبلی روح ما بود
شاید روحمون نسل ها بین زندگی های دیگه جا به جا بشه و اوقات تلخ و شیرینی رو با خودش حمل کنه
می تونیم آثار این اوقاتو تو خودمون ببینیم!
درسته که روح چیز شکننده ایه اما چیزی که همیشه میتونه همراه خودش ببره و ازش ضربه ببینه یا باهاش شاد باشه عشقه!
-ناکامورا-
-البته که میمونم! ولی اگه من مثه چانگ ای وضعیت مالیم بد شد چی؟
-می مونم! می مونم پیشت و کمکت می کنم بیا بهم قول بدیم تحت هر شرایطی یا هر اتفاقی که برامون افتاد پیش هم بمونیم و بهم کمک کنیم!....می دونی چیه احساس می کنم من قبلا جای سئو بودم...یعنی....یعنی انگار قبلا دیدمش!
-منم حس می کنم قبلا پیش چانگ ای بودم یا مثلا یه آدم فقیر بودم در حالی که شرکت مال پدربزرگم بود بعدم دادتش به پدر و مادرم حالام مال منه....این مهم نیست من...قول میدم ا/ت تا آخرین لحظه ای که زنده ام عاشقت می مونم و همراهت میشم!
-منم همین طور و اینو بدون که خیلی دوست دارم!
-منم دوست دارم!
و اونا در کسری از ثانیه همدیگه رو در آغوش گرفتن
شاید سئو و چانگ ای تو زندگی قبلیشون نتونستن خوشبخت بشن یا به آرزوشون نرسیدن یا نتونستن کنار عشقشون زندگی خوبی داشته باشن اما حالا اونا با یه زندگی جدید به اسم تهیونگ و ا/ت یه زندگی تازه و قشنگ رو شروع کرده بودن و اونا پیش همدیگه بودن
آدم هایی با گذشته مشترک و آینده ای روشن!
*
من به این اعتقاد دارم که ما بعد از مرگمون روح ما زندگی جدید رو شروع میکنه
ممکنه تو زندگی جدیدمون تو نقطه مخالف فردی باشیم که تو زندگی قبلی روح ما بود
شاید روحمون نسل ها بین زندگی های دیگه جا به جا بشه و اوقات تلخ و شیرینی رو با خودش حمل کنه
می تونیم آثار این اوقاتو تو خودمون ببینیم!
درسته که روح چیز شکننده ایه اما چیزی که همیشه میتونه همراه خودش ببره و ازش ضربه ببینه یا باهاش شاد باشه عشقه!
-ناکامورا-
۳۸.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.