پارت اول
پارت اول
کوک صندوق عقب ماشین رو باز کرد
بالاخره بعد از اون همه فشار کاری و بی خوابی دیشبو تونست خوب بخوابه و حالا امروز قرار بود با همسر دوست داشتنیش بره پیک نیک!
ا/ت از داخل خونه سبد خوراکی و بقیه ی وسایلو آورد و با کمک کوک داخل صندوق عقب جاشون داد
-ببینم شیرموزامو آوردی؟
-آره*خنده*نگران نباش
کوک از دیدن خنده ی شیرین همسرش لبخند پهنی زد
اون دخترو به هر نحوی می پرستید!
معتقد بود تو این دنیا از این همه آدم فقط یه نفر برای اون حکم همه چیو داره!
برای همین اونو سیوش کرده بود ۸۷۱
یعنی از ۸ میلیارد نفر و ۷ تا قاره ۱ فرشته داشت که عاشقش بود و به هر نحوی می خواستش!
+کوک بهتره راه بیوفتیم
-بریم عزیزم
کمربندشونو بستن و حرکت کردن
بعد از یک ساعت و خورده ای رانندگی از سئول خارج شدن و به تپه ی سرسبزی رفتن که درخت شکوفه گیلاس بزرگی داشت
اونقدر بزرگ بود که می تونستی زیر سایه اش بشینی و از هوای پاک اونجا لذت ببری!
کوک زیر انداز رو پهن کرد و به ا/ت کمک کرد تا وسیله های دیگه رو بیاره
ا/ت در حالی که نشسته بود و خوراکی ها رو میچید گفت:
+کوک...نمی خوای بیایی بشینی؟
-چه منظره ایه ا/ت! عاشقشم!
+خب حالا*خنده* بیا یچیزی بخور
ا/ت کره ی کاراملی رو روی نون تست ریخت
همینه که خواست بخوره کوک از دستش قاپید و اونو خورد!
+کوککک! اون مال من بود!
کوک از دیدن قیافه کیوت و نیمه عصبی ا/ت دلش قنج رفت!
اون چطوره می تونست حتی تو این حالت هم دوست داشتنی باشه؟؟
-الان برات درست می کنم
اسلاید دوم موهای ا/ت(:
کوک صندوق عقب ماشین رو باز کرد
بالاخره بعد از اون همه فشار کاری و بی خوابی دیشبو تونست خوب بخوابه و حالا امروز قرار بود با همسر دوست داشتنیش بره پیک نیک!
ا/ت از داخل خونه سبد خوراکی و بقیه ی وسایلو آورد و با کمک کوک داخل صندوق عقب جاشون داد
-ببینم شیرموزامو آوردی؟
-آره*خنده*نگران نباش
کوک از دیدن خنده ی شیرین همسرش لبخند پهنی زد
اون دخترو به هر نحوی می پرستید!
معتقد بود تو این دنیا از این همه آدم فقط یه نفر برای اون حکم همه چیو داره!
برای همین اونو سیوش کرده بود ۸۷۱
یعنی از ۸ میلیارد نفر و ۷ تا قاره ۱ فرشته داشت که عاشقش بود و به هر نحوی می خواستش!
+کوک بهتره راه بیوفتیم
-بریم عزیزم
کمربندشونو بستن و حرکت کردن
بعد از یک ساعت و خورده ای رانندگی از سئول خارج شدن و به تپه ی سرسبزی رفتن که درخت شکوفه گیلاس بزرگی داشت
اونقدر بزرگ بود که می تونستی زیر سایه اش بشینی و از هوای پاک اونجا لذت ببری!
کوک زیر انداز رو پهن کرد و به ا/ت کمک کرد تا وسیله های دیگه رو بیاره
ا/ت در حالی که نشسته بود و خوراکی ها رو میچید گفت:
+کوک...نمی خوای بیایی بشینی؟
-چه منظره ایه ا/ت! عاشقشم!
+خب حالا*خنده* بیا یچیزی بخور
ا/ت کره ی کاراملی رو روی نون تست ریخت
همینه که خواست بخوره کوک از دستش قاپید و اونو خورد!
+کوککک! اون مال من بود!
کوک از دیدن قیافه کیوت و نیمه عصبی ا/ت دلش قنج رفت!
اون چطوره می تونست حتی تو این حالت هم دوست داشتنی باشه؟؟
-الان برات درست می کنم
اسلاید دوم موهای ا/ت(:
۴۵.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.