آتشی در دست او دیدم ندانستم چه بود

آتشی در دستِ او دیدم ، ندانستم چه بود

شعله ای در دامنم انداخت پس روشن شدم

#حسین_جنتی
دیدگاه ها (۲)

گلــــدان گل شکفـــــته بر میــــز! سلامفنجــــان طلایی عســ...

طبیعت ایران

زمانی حرف بزن،که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد؛و زمانی دوست ...

در منکسی باز یاد تو افتاد امشب... #حسین_منزوی

رمان بغلی من پارت ۶۳دیانا: آره ارسلان: حالا من از حرفی که او...

بازگشت فرمانده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط