نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{ نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}
پارت 48

سوزونهوا : میدونم ولی چه کاری از دست ما برمیاد
تهیونگ : من میخوام این دوتا رو بهم برسونم و از تو هم میخوام کمکم کنی
سوزونهوا : نمیدونم اگه ا،ت بفهمه ناراحت میشه
تهیونگ : تو میدونی که اونا عاشق هم هستن و اگه بهم برسن خیلی بهتره
سوزونهوا : چون میدونم که ا،ت هم دوستش داره باشه قبوله چه کاری از دست من برمیاد
تهیونگ : خبره جديدي که پخش شده رو دیدی
سوزونهوا : آره دیدیم نگو که اونم کاره شما بود یعنی کاره تو بود
تهیونگ لبخندی زد و گفت
تهیونگ : اره کارم من بود تنها راهی که میتونیم اون دوتا لجباز رو پیش هم نگه‌داریم اینکه بقيه فکر کنن اون دوتا با هم رابطه دارن
سوزونهوا : باشه بخاطر دوستم هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم
تهیونگ : در مورد یه موضوع به کمکت احتیاج دارم
سوزونهوا : من باید برم دیرم شد هر موقع به کمکم احتیاج داشتی شمارمو داری بهم زنگ بزن
تهیونگ : باشه حتمآ
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}

جونگکوک از ماشین پیاده شد و ا،ت رو دوباره براید استایل بغل کرد
و وارد عمارتش شد و به سمت یکی از اتاق ها رفت
ا،ت تمام مدت فقد از درد چشماش رو روی هم فشار میداد و جونگکوک به صورتش نگاه می کرد وارد اتاق شد و ا،ت روی زمین گذاشت و از اتاق خارج شد و بعد از چند مین وارد اتاق شد و پاکتی رو روی تخت گذاشت
و به ا،ت که نگاهش رو به زمين دوخت بود نگاه کرد و متوجه این خجالت کشیده بود شد و بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد
ا،ت نگاهی به پاکت انداخت و پاکت رو برداشت و توش رو نگاه کرد که پد و لباس ساده بلندی توش بود به سمت حمام که توی اتاق بود رفت
[ اسلاید ۲ لباس ا،ت ]
و بعد از چند مین لباس رو عوض کرد و از حمام بیرون اومد هر لحظه دردش بیشتر می‌شد نگاهی به میز کنار تخت انداخت
که لیوان آب و مسکن گذاشت بود لبخندی زد و مسکن‌ رو خورد و روی تخت نشست که پيامي به گوشش اومد
گوشش رو برداشت و به پيامي که از طرف جونگکوک اومد بود رو خوند
[ پیام ]
میدونم حالت خوب نیست برای همین لازم نیست نگران چیزی باشی مسکن رو بخور و استراحت کن حتا فکر اینکه از عمارت خارج بشی رو از سرت بیرون کن
روی تخت دراز کشید و پتو روی خودش کشید
ا،ت.......
چرا ذهنمو بهم میریزه حتا نمیتونیم درست فکر کنم
اون شب بهم گفت عاشقمه ولی امروز داشت اون دوختر رو میبوسید
الان که این همه کار برام آنجام داد
فکر میکردم عوض شده اما همون جئون جونگکوک هوس بازه
با اینکه از درد به خودش می‌پیچید ذهن اش خیلی درگیر بود
میخواست تقاص اون کاری که باهاش کرد رو پس‌ بگیره اما با کارای که میکرد خیلی سردرگم میشد..............ادامه دارد
دیدگاه ها (۹)

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 49چشماش رو باز کرد و...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 50《 چهار روز بعد 》با...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 47جونگکوک : بايد حرف...

{{ نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}پارت 46منشی تبلتی که دست...

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

تکپارتی اسمات از تهیونگ و جونگکوک و ا،ت ا،ت ویوسلام من ا،تم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط