ارتشی من

ارتشی من
پارت ۱۰
که نباید ببینه
چاقو
بینا سریع کیفشو جمع میکنه و کوک همینژور دهنش باز مونده
ویوکوک
ا.. الا.. ن من چاقودیدم؟
کوک: این چیه
ات: این واسه کندن پوست توهستش
ویوات
دم جرمی گرم اینو گذاشت تو کیفم گفت به کارت میاد
ته: خوب همه بشینید روی نیمکت ها
همه نشستند
ویو ات
کلاس تموم شد داشتم میرفتم که یکی پاگذاشت جلو ی پام و تالاپ افتادم زمین وقتی بلند شد دیپم اون پسرس
کوک: اوپس ببخشید بیب
اتـ: به من نگو بیب
کوک: ـدوست دارم بگم بالاخره تو بیبی منی دیگه خانمم
ات: جدی.؟ به کتفم
ات سریع از مدرسه خارج میشه و مسوار موتور یه پسر میسه
ات: برو رفیق
کوک هم اتو میبینه
کوک: ته
ته: چیه؟
کوکـاون سوار موتور یه پسر شد حتما میخوان یه کارایی کنن بیا تعقیبشون کنیم
ته: نه الکی دردسر نخر
کوک: ته ته تروخدا
ته: باشه بریم
دوتاشون سوار ماشین میشن و اونارو تعقیب میکنن که......

چطور بود؟
دیدگاه ها (۵)

ویوات دیگه نمیتونستم تحمل کنم و به بهونه ی خوراکی رفتم اشپزخ...

سریع وارد اتاقم شدم و درو قفل کردم دیگه خسته شده بودمویو کوک...

وقتی بهشون میگی من بچه میخوامنامجون: بیب؟ مطمعنی؟ شاید یکم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط