ادامه سناریو میتسویا ...
ادامه سناریو میتسویا ...
... که گذاشتش رو مبل رو اروم لباش رو بوسید دستشو رو بدن ا.ت کشید و رو ا.ت دراز کشید . بعد اروم اروم دکمه های پیرهن ا.ت رو باز کرد و دستش رو زیر لباس ا.ت رد کرد و شروع کرد به قلقلک دادن ا.ت و همینطور چیز کردن ا.ت ....
بعد دامن نسبتا کوتاه ا.ت رو کشید کنار و شلوار خودش رو زد پایین . رو ا.ت نشست و همینطور که بالا تنه ا.ت رو مک میزد ، چیزشو کرد تو ا.ت و باعث شد صدای ا.ت در بیاد .
ا.ت : اخخخخ ...
بعد میتسویا ا.ت رو گرفت و رو خودش نشوند و خودش رو مبل درازید و ا.ت رو وسط پاهای میتسویا خودش رو جلو عقب میکرد و میتسویا به لرزش بالا تنه میتسویا زل زده بود . ( مغزم داره میپوکه ) ....
دیگه بقیه اش رو خودتون تصور کنین . 😁 اخرش هیچی دیگه ا.ت با درد دل پا میشه و میبینه میتسویا بالا سرشه و داره نازش میکنه .
میتسویا : بیدار شدی مانکنم ...
ا.ت : مانکن ؟
میتسویا : اره بدنت مثل یه مدلِ مانکن عالیه .
ا.ت بلند میخنده و میتسویا رو بغل میکنه : دلم درد میکنه، لطفا ماساژ بده .
میتسویا : باشه عشقم . ولی بعدش باید اسم بچمون رو انتخاب کنیم .
... که گذاشتش رو مبل رو اروم لباش رو بوسید دستشو رو بدن ا.ت کشید و رو ا.ت دراز کشید . بعد اروم اروم دکمه های پیرهن ا.ت رو باز کرد و دستش رو زیر لباس ا.ت رد کرد و شروع کرد به قلقلک دادن ا.ت و همینطور چیز کردن ا.ت ....
بعد دامن نسبتا کوتاه ا.ت رو کشید کنار و شلوار خودش رو زد پایین . رو ا.ت نشست و همینطور که بالا تنه ا.ت رو مک میزد ، چیزشو کرد تو ا.ت و باعث شد صدای ا.ت در بیاد .
ا.ت : اخخخخ ...
بعد میتسویا ا.ت رو گرفت و رو خودش نشوند و خودش رو مبل درازید و ا.ت رو وسط پاهای میتسویا خودش رو جلو عقب میکرد و میتسویا به لرزش بالا تنه میتسویا زل زده بود . ( مغزم داره میپوکه ) ....
دیگه بقیه اش رو خودتون تصور کنین . 😁 اخرش هیچی دیگه ا.ت با درد دل پا میشه و میبینه میتسویا بالا سرشه و داره نازش میکنه .
میتسویا : بیدار شدی مانکنم ...
ا.ت : مانکن ؟
میتسویا : اره بدنت مثل یه مدلِ مانکن عالیه .
ا.ت بلند میخنده و میتسویا رو بغل میکنه : دلم درد میکنه، لطفا ماساژ بده .
میتسویا : باشه عشقم . ولی بعدش باید اسم بچمون رو انتخاب کنیم .
۴.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.