ویو کوک
ویو کوک
من امدممانع گریش شم که ب احتمال زیاد دوباره دلیل گریش میشم
جیا:؛برو اونطرف الان تهیونگ بیاد دعوا میشه
کوک: میخواد چیکار کنه یجور رفتار میکنیه انگار برا اونی حتی بت محلم نمیده
رو تخت ولو شدم
جیا: پاشو برو اتاق خودت
کوک: راحتم
جیا: برووودیگه ( زد زیر گریه
وقتی دوباره گریه کرد
.....
خب
خب
☹️
☹️
دلیلشو نفهمیدم گیح شدم😂
بخواطر اینکه نرفتم اینطوری میکنه
کوک::خببابا مگه چیشده
جیا: خسته شدم از وقتی یادممیاد دارم ازیت میشمم بسه دیگه( گریه و همزمان کیوت)
* میگمکیوت چون جونگوکوک تو لایوش گف از تایپ کیوت خکشم میاد)
دوباره بقلش نشستمو
سرشو رو سینم گزاشتم که گریه میکرد
میشد گف از تح دلش داشت میریخت بیرون
حدود ده دقیقه ایی گره کرد که دیگه صدایی نشنیدم
وقتی بش نگا کردم خواب بود
* شمارو نمیدونم من بد گریه خوابممیبرره کلا خسته میشم*
گزاشتم سر جاشو پتو رو کشیدم روش
من امدممانع گریش شم که ب احتمال زیاد دوباره دلیل گریش میشم
جیا:؛برو اونطرف الان تهیونگ بیاد دعوا میشه
کوک: میخواد چیکار کنه یجور رفتار میکنیه انگار برا اونی حتی بت محلم نمیده
رو تخت ولو شدم
جیا: پاشو برو اتاق خودت
کوک: راحتم
جیا: برووودیگه ( زد زیر گریه
وقتی دوباره گریه کرد
.....
خب
خب
☹️
☹️
دلیلشو نفهمیدم گیح شدم😂
بخواطر اینکه نرفتم اینطوری میکنه
کوک::خببابا مگه چیشده
جیا: خسته شدم از وقتی یادممیاد دارم ازیت میشمم بسه دیگه( گریه و همزمان کیوت)
* میگمکیوت چون جونگوکوک تو لایوش گف از تایپ کیوت خکشم میاد)
دوباره بقلش نشستمو
سرشو رو سینم گزاشتم که گریه میکرد
میشد گف از تح دلش داشت میریخت بیرون
حدود ده دقیقه ایی گره کرد که دیگه صدایی نشنیدم
وقتی بش نگا کردم خواب بود
* شمارو نمیدونم من بد گریه خوابممیبرره کلا خسته میشم*
گزاشتم سر جاشو پتو رو کشیدم روش
۱۲.۱k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.