ووی کوک
ووی کوک
برقارو خاموش کردم
از اتاقش امدم که با تهیونگ روب رو شدم
ته: تو که باز رفتی پیشش
محلش ندادمامدم رد شم که
ته: حالش خوب شد؟
کوک: یکم گریه کرد که خوابش برد
ته: اوکی
کوک: راستی
ته: ها
کوک: لونا داشتومیبرد به امید خدا
ته: میگف ازمبارداره
کوک: چه چرتا
ته:فک کن منکه حتی باش رو ی تختم نخوابیدم
کوک: رو تخت نخوابیدی رو مبل و استخر و میز میشه ( ایونو گف که تهیونگ و حرص بده
ته: بی مزه بیشعور
کوک: میدونم دوسم داری منم دوست دارم
ته: برات میمیرم
کوک: حالا داستان چیه
ته: انقدر با این و اون بوده با منم توهم زده
کوک: صدرصد
ته: گمشو بات نمیشه دو دقیه عین ادم حرف زد دلقککک
کوک: ساکت شو جیا بیدار میشه
ته: خببب
کوک : ارومم
ته: گمشو از جلو چشم
کوک: بای
رفتم اتاقم و ساعتو نگا کردم ۸ شب
وایی خدا
خستم حوصلمم سر رفته جیا امکه خوابید
تهیونگم که داره بابا میشه
🤣🤣🤣
انقدر تو فکرای چرت و پرت بودم
برقارو خاموش کردم
از اتاقش امدم که با تهیونگ روب رو شدم
ته: تو که باز رفتی پیشش
محلش ندادمامدم رد شم که
ته: حالش خوب شد؟
کوک: یکم گریه کرد که خوابش برد
ته: اوکی
کوک: راستی
ته: ها
کوک: لونا داشتومیبرد به امید خدا
ته: میگف ازمبارداره
کوک: چه چرتا
ته:فک کن منکه حتی باش رو ی تختم نخوابیدم
کوک: رو تخت نخوابیدی رو مبل و استخر و میز میشه ( ایونو گف که تهیونگ و حرص بده
ته: بی مزه بیشعور
کوک: میدونم دوسم داری منم دوست دارم
ته: برات میمیرم
کوک: حالا داستان چیه
ته: انقدر با این و اون بوده با منم توهم زده
کوک: صدرصد
ته: گمشو بات نمیشه دو دقیه عین ادم حرف زد دلقککک
کوک: ساکت شو جیا بیدار میشه
ته: خببب
کوک : ارومم
ته: گمشو از جلو چشم
کوک: بای
رفتم اتاقم و ساعتو نگا کردم ۸ شب
وایی خدا
خستم حوصلمم سر رفته جیا امکه خوابید
تهیونگم که داره بابا میشه
🤣🤣🤣
انقدر تو فکرای چرت و پرت بودم
۱۴.۸k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.