پارت ۱۴

متوجه شدم یکم دورتر.. ماشینی پارک شده ..
حتما خودشه پس اینجاست
به سمت اون ماشین رفتم و توش و نگاه کردم .. چیزی داخلش نبود ..
اینجا هم که وسطِ جنگلِ یعنی کجا می‌تونه رفته باشه ..
اطراف و نگاه میکردم
شاید همین جاها باشه باید برم ببینم ...
از بین درختا رد میشدم و به سمت جلو میرفتم ..
خودمم نمی‌دونم دارم کجا میرم اگه گم بشم چطوری برگردم ..آه ولش مگه بچه ام گم بشم .. همینجوری به راهم ادامه میدادم کم کم هوا داشت تاریک میشد ..
خیلی وقت بود داشتم راه میرفتم ..
یکم کنارِ درخت نشستم تا استراحت کنم ..
یعنی کجاست .. چیکار می‌کنه
اوفففف اصلا چرا فرار کرده
نکنه باز میخواد آدم بکشه .. از این آدم همه ی برمیاد فقط ۴ روز باهاش بودم ولی فهمیدم چقدر می‌تونه ترسناک و آدم‌کش باشه ..
بعد از یکم استراحت دوباره به راه خودم ادامه دادم..
هوا تاریک شده بود و به زور می‌تونستم جلوی پاهام و ببینم. بعد از کلی راه رفتن یه نوری از بین چند تا درخت دیدم .. به سمت
نور و دنبال کردم و به خونه ی رسیدم ..
خونه که نه باید بگم عمارت بود خیلی بزرگ بود .‌
یعنی وسط جنگل چیکار می‌کنه ..
شاید جونگکوک اونجا باشه
از بین درختا به درِ ورودیش نگاه کردم ..
نگهبان چرا باید جلوی در باشه
الان دیگه مطمئن شدم جونگکوک اینجاست .. خواستم برم که ..
وایسا ببینم اگه جونگکوک اینجا باشه و منو اینجا ببینه ممکنه منو بکشه .‌
اونم وقتی بدونه من اومدم تا اون و ببرم زندان ..
خواستم برگردم به راه ی‌ که ازش اومدم ولی یهو ... یه چیزی به سرم خورد و افتادم زمین ...
(ویو جونگکوک )
بلاخره رسیدیم .. از ماشین بیرون رفتم و به داخل خونه رفتم ... خیلی خسته بودم و این همه راه واقعا خسته کننده بود ..
لباسام و عوض کردم و بعد از خوردن یکم غذا یه دوشِ سریع گرفتم و ... بعد از پوشیدن لباسهای خواب روی تخت ولو شدم ...
هوا تاریک بود و انگار میخواست بارون بباره ...
از پنجره ی اتاق به بیرون نگاه کردم چون نزدیک تخت بود می‌تونستم تموم بیرون و ببینم ..
راست از هوای بیرون لذت می‌بردم که ..
سایه ی یکی رو پشت درختا دیدم ..
زود به آقایی کیم گفتم بره و ببینه کیه ..
منتظر بودم تا آقایی کیم بیاد ..
بلاخره اومد ولی ...
دیدگاه ها (۱۹)

پارت ۱۵

پارت ۱۶

پارت ۱۳

پارت ۱۲

#Gentlemans_husband#season_Third#part_296به جمله  اخرش کمی ف...

خون آشام عزیز (67)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط